در این بخش مجموعه اشعار پاییزی عاشقانه زیبا را گردآوری کرده ایم. در ادامه گزیده اشعار کهن، شعر نو، دو بیتی، تک بیتی و شعر کوتاه پاییزی را بخوانید.
مجموعه اشعار پاییزی عاشقانه زیبا
گاهی هوا دم و مه آلود است
گاهی غبار آلود
اما دونفره است همیشه کنار تو“جلال چراغی”
تمام فصلها
فصل تو اَند
که پائیزند“محمد شریفی نعمت آباد”
همه برگهایِ تقویم را
به دنبالِ تو شمردهامبرگهایِ سیب
برگهایِ انگورپاییز اما
فصلِ خرمالوست
فصلِ گسِ تنهایی“سید ضیاءالدین شفیعی”
تو بدهکاری به من؛
لذت قدم زدن های دونفره،
در زیر نم باران
و میان برگ های زرد پاییزی را؛
هوایی که رنگ و بوی با تو بودن
از سر و سیمایش میبارد
و منی که چشم انتظاڔ ظهور تو
از لابلای درختان صنوبر و افرا،
با قلبی سرشار از عشق
رو به آسمان خدا
دست به دعا نشسته ام
و صدای تیک تاک ساعت مچی ام
خبر تاخیر تو را
به قلب بی تاب و شیدایم بازگو می کند….“محسن مصطفی نژاد”
به نام پاییز
جهان با من و تو و پاییز,
چه دیدنی میشه
عاشقانه های پاییز
به نام من و توست
کام پاییز
از عشق من و تو
همیشه شیرینه“محمدکیا حبیب زاده”
مطلب مشابه: متن پاییزی عاشقانه جدید؛ جملات خاص احساسی فصل پاییز
شعر نو پاییزی
پاییز را
بی تو قدم زدم
با کوله باری از دلتنگی !!
روی شانه هایم بی رمق
هوای دونفره
را به تنهایی رفتم ،و جای خالیت را..
به جای نفس
آهی خزان زده پُر کرد“یاسمن چراغی”
تنهاتر از من و تو
پاییز
مسافری غریب است
که از پلِ بی انتهایِ غروب میگذرد
پاییز است که باید از این پل بگذرد“عباس صفاری”
پاییز دوباره پاییز…
فصلِ تکرارِ پایان ها ،پایانِ تکرارها
قرارِ عاشقانه ی برگهای زرد
در جَوارِ خلوتِ دیوارهاداغْ نوشیدنِ قهوه های سرد
در هوای پُر تبِ دیداره“هدیه قادری”
با خش خش برگ، خیس نم نم باشیم
همگام هم و همدل و همدم باشیمدر حال و هوای عصر پاییز ای عشق!
می چسبد اگر من و تو باهم باشیم“شهراد میدری”
پاییز آمدست که خود را ببارمت
پاییز لفظ دیگر «من دوست دارمت»“سید مهدی موسوی”
مطلب مشابه: شعر امید؛ مجموعه اشعار امیدواری و امید داشتن به عشق و زندگی
کمے شعر و شراب ناب و یک بوسه
ے باران پاییزے ،
دو پا براے پرسهپیاده روهاے بلندِ خیابان ولیعصر
دست یار و
هواے پاییز،
یک روز عصر“سهراب ایمانے”
شعر تک بیتی پاییز
نه دلبر در بر است اینجا، نه شوری در سر است اینجا
نه شوقی تا ز جا خیزی، امان از باد پاییزی“محمد قدیمی”
صبحِ پاییز بدونِ تُو نمی چسبد! نه!
گرمِ آغوشِ تُو باید بشوم یخ نکنم!“زهرا سرکارراه”
طعم گس خرمالو با شعرهایم در هم آمیخت
لب هایم غنچه شد
گفتم:
دوستت دارم
این سوی پنجره
کنار شومینه
در هوای گرم اتاق
با تو نشسته بودم
و آن سو …
پشت شیشه
بر درخت خواب رفته ی باغچه
گمان کنم کنجشکان نیز
همین را به هم گفتند“اکبر رسولی (ارس)”
چون باد پریشان قلم پاییزی
میآیی و شهر را به هم میریزی
مطلب مشابه: جملات احساسی و عاشقانه لاکچری برای عشقم و همسرم
اشتباه نکن
اردیبهشت وقت جفتگیری پرندههاست
نه وقت عاشقانههای سبز گفتن
پاییز که آمد
با اولین فرود برگ
میگویمت از عشق و جلوههای رنگینش
کاش میشد هرشب
ساعت را عقب کشید
مثل آن شب در شروع پاییزمیخواهم
یک ساعت
بیشتر دوستت بدارم“مجید مصطفوی”
زرد است که لبریز حقایق شده است
تلخ است که با درد موافق شده استشاعر نشدی وگرنه میفهمیدی
پاییز بهاری است که عاشق شده است“میلاد عرفان پور”
کاش چون پاییز بودم … کاش چون پاییز بودم
کاش چون پاییز خاموش و ملال انگیز بودم
برگهای آرزوهایم یکایک زرد میشد
آفتاب دیدگانم سرد میشد
آسمان سینه ام پر درد می
شد
ناگهان طوفان اندوهی به جانم چنگ میزد
اشکهایم همچو باران
دامنم را رنگ می زد“فروغ فرخزاد”
شعر دو بیتی عاشقانه پاییز
خوش باش که عصر رنگی پاییز است
عصرانه زبوی عاشقی لبريز استطعم خوش عاشقانه هایم عسلی است
یک جرعه ازاین عسل هوس انگیزاست“سین جیم میم”
برگریزان که راه انداختی
واژه هایمان جان گرفت
ما از تو شعر گفتیم
دل انارها خون شدحالا
رگبارهایت را تند تر کردهای
میخواهی به زمستان برسیلطفاً
تا شعرهایمان دم بکشد
کمی دیگر پاییز باش
زرد و سرخ و ارغوانی
برگ درختان پاییز
میریزند بر زمین
آرزوهای ما نیز:
زرد و سرخ و ارغوانی“امیرحسین سام”
صبح است و هوا و نفس دلکش پاییز
من هستم و یک سینهی از مهر تو لبریززیباست تو را دیدن از این پنجرهی صبح
زیباست هوای تو در این صبح دلانگیز….“اوحدی مراغه ای”
دوباره پاییز در راه است
و من انار نیستم
که برسم به دستهای تو
برگم
پر از اضطراب افتادن
بیا برویم به خواب هم
هم را برداریم و برویم به همان روزهایِ نارنج
نارنجیهایِ پرتقال
پاییزِ برگ و برگهایِ زرد و زردهایِ رنگ
برویم به روزهای رنگارنگ
به فصلِ هزار رنگ و طوفانِ رنگ و رنگ
دارد صبح میشود هوابیا به پاییز برویم علاقه
به زنگ
به مدرسه
به نامههایِ لایِ کتاب
به گُلهایِ خشکشدهی لایِ دفترِ انشا
املا
به پاییز شده است هوابرویم قدم بزنیم
صدایِ خشخش برگها
صدایِ سکوتِ بینِ ما
قدمبهقدم پاییزها و قدم زدنها و خیابانها گذشت…
پاییز دوستداشتنی است چون تو دوستش داری
مثلِ باران که زیباست، چون تو زیبایی
یا غمگین میشود، چون تو غم داری“افشین صالحی”
تو باشی و
من و یک شب پاییز…
چه می خواهم؟!
دگر هیچ و دگر هیچ و دگر هیچ..“شیرین عزیزی”
آنقدر نیامدی
که از چهرهام بهار
برگ به برگ ریخت
پاییز شدم
دیگر نیا
آشفته میشود خوابهای رنگیام
تلخ اسـت که لبریز حقایق شده است
زرد است که با درد موافق شده استعاشق نشــدی مگرنه می فهمیدی
پاییز بهاری است که عاشق شده است“میلاد عرفان پور”
پاییز میرسد که مرا مبتلا کند
با رنگهای تازه مرا آشنا کندپاییز میرسد که همانند سال پیش
خود را دوباره در دل قالیچه جا کنداو میرسد که از پس نه ماه انتظار
راز درخت باغچه را برملا کنداو قول داده است که امسال از سفر
اندوههای تازه بیارد، خدا کنداو میرسد که باز هم عاشق کند مرا
او قول داده است به قولش وفا کندپاییز عاشق است، وَ راهی نمانده است
جز اینکه روز و شب بنشیند دعا کندشاید اثر کند، وَ خداوندِ فصلها
یک فصل را به خاطر او جا به جا کندتقویم خواست از تو بگیرد بهار را
تقدیر خواست راه شما را جدا کندخش خش صدای پای خزان است، یک نفر
در را به روی حضرت پاییز وا کند“علیرضا بدیع”
صبح است و دلم به مهر باور دارد
آبان که گذشت دل به آذر داردپاییز برای من شده این تعبیر:
“فصلی که فقط خاطره در سر دارد”“مجتبی قندالى”
دلم تنگ است و می دانم
پر از پاییز و بارانم
دلم تنگ است و می دانم
اسیر حبس و زندانم
پر از بغضم
پر از سردی
پر از هجران و حیرانم
خدایم تو
صدایم تو
دلیل گریه هایم تو
نگارم تو
بهارم تو
عزیز غمگسارم تو“امیر عباس خالق وردی”
عصر پاییز
زیبا نیست
مگر
قرار عاشقانه اے باشد
با بوسه هاے نمناڪ
در خلیج آغوش تو…“امیر افشار”
پاییز را ساده منگر
پاییز
اتحاد ِ جنون آمیزِ برگ است با نور
عاشقانه برگیست که
همرنگِ خورشید شده است
تنهایی
نامِ دیگر پاییز است
هرچه عمیقتر
برگریزانِ خاطرههاتْ بیشتر“رضا کاظمی”
چیزی نمانده است
تنها چند برگ دیگر
مانده بر شاخههایم
این بار که بِوَزی
دیگر برگی نمیماند بر این تنِ خسته
و من آرام خواهم شد
مثل همین درخت پاییزی
وقتی تمام برگهایش را
باد برده باشد“نجوا رستگار”
عصرهای پاییز
در آغوشم بگیر
تا خزان عاشقی را
برایت تعریف کنم…“امیر افشار”
پاییز محزونی
که در خون تو می خواند
گامی به تو نزدیک و گامی دور
آرام همراه تو می آید
روزی تمام باغ را
تسخیر خواهد کرد
ای روشن آرای چراغ لالگان
در رهگذار باد
با من نمی گویی
آن آهوان شاد و شنگ تو
سوی کدامین جوکنارانی گریزاناند؟“محمدرضا شفیعی کدکنی”
و از شََّر ، اَندوه پاییز
پناه می برم به آغوشت“عاطفه محمدپور”
اندک اندک میشود فصل خزان
فصل رنگ و باد و باران، شعر نهانبا دو صد رنگین کمان رنگها
با خروشی از دل فریادهابا سکوتی چون سکوت عاشقان
با خروشی چون خروش آسماننرم نرمک میرسد اینک خزان
فصل رنگ و آشتی و عشق زمانبا صدای خش خش برگها، بر بادها
میکشد دل را سوی دلدارها“عبدالعلی نظافتیان”
عصرهای کوتاهش، دست من است
و شبهای بلندش، دامن تو…
پاییز
چه شباهتی به ما دارد!🍁“فرشته رضایی”
نظرات کاربران