انشا ماه رمضان؛ 5 انشا جدید درباره ماه رمضان ماه روزه و عبادت

انشای ادبی در مورد ماه رمضان ماه خدا

ماه رمضان یکی از ماه‌های قمری است که از اسما خدا بوده و به ماه مهمانی خدا معروف است و در این ماه، قرآن بر پیامبر نازل شده است. همچنین مسلمانان در این ماه به مدت ۳۰ روز روزه می‌گیرند. روزه گرفتن به این معنی است که هر کسی باید از اذان صبح تا اذان مغرب هیچ چیزی نخورد. البته این ماه تنها برای روزه گرفتن نیست و فضیلت ماه رمضان بسیار زیاد و نامحدود است. صدقه بر فقیران، احترام به دیگران، صله ارحام، حفظ زبان و چشم و گوش از حرام، مهربانی به یتیمان و نیز پرستش و سجده‌های طولانی، نماز، توبه، صلوات، تلاوت قرآن و فضیلت اطعام همه همه دارای ارزش بیشتر و ثواب بالاتری هستند.

خداوند در ماه پرفضیلت رمضان سفره‌ای پربرکت می‌چیند و تمامی بندگانش را به ضیافتی بزرگ دعوت می‌کند، چقدر زیباست مهمان مهمانی خداوند باشی و کنار سفره‌ای بنشینی که خداوند آن را برایت تدارک دیده است. باید آگاه باشیم که رمضان یک تمرین است. تمرین تسلیم، از خود گذشتن، دل بریدن از غرایز انسانی، تمرین گناه نکردن، تمرین استغفار و توبه کردن و شایسته و لایق مهمانی خدا شدن به خود ما بستگی دارد که رمضان بگذرد و بتوانیم از آن چه یاد گرفته ایم. همچنین گفته می‌شود در این ماه در‌های آسمان و بهشت گشوده و در‌های جهنم بسته می‌شود.

یکی از برکات ماه مبارک رمضان وجود شب‌های قدر است که به مسلمانان تاکید بسیاری برای پاس داشت آن شده. شب‌هایی که گفته می‌شود به احتمال بسیار قوی در آن‌ها قرآن بر حضرت محمد نازل شده است. اهمیت و ارزش این شب‌ها بسیار بالا است و عبادت و راز و نیاز با خداوند در این شب‌ها می‌تواند به اندازه یک سال تاثیر داشته باشد. مراد از قدر تقدیر و اندازه گیری است یعنی این شب شب اندازه گیری بندگی هر انسانی نسبت به خدا است و خداوند نیز حوادث یک سال هر آدمی از قبیل سعادت و شقاوت، خیر و شر، وسعت و تنگی روزی و مرگ و زندگی را در این شب تقدیر می‌کند.

اگر ما ماه رمضانی را گذراندیم، شب‌های احیایی را گذراندیم، روزه‏‌های متوالی را گذراندیم و بعد از ماه رمضان در دلمان احساس کردیم که بر خودمان بیش از پیش مسلّط هستیم، بر عصبانیت خودمان از سابق بیشتر مسلط هستیم، بر چشم و بر زبان و بر اعضا و جوارح خودمان بیشتر مسلط هستیم و بالاخره بر نفس خودمان بیشتر مسلط هستیم و می‌‏توانیم جلو نفس اماره را بگیریم و با مردم مهربان‌تر شده ایم این علامت قبولی روزه ماست. اما اگر ماه رمضانی گذشت و تمام شد و بهره ما از ماه رمضان فقط این بود که یک ماه گرسنگی و تشنگی کشیدیم و در آخر هم هیچ تغییری نکردیم تنها یک بدحالی برایمان خواهد ماند. اینکه هر کدام از ما چه میزان از ماه رمضان استفاده کنیم به خودمان بستگی دارد.

مطلب مشابه: انشا درباره تلاش + چندین انشا با مقدمه، بدنه و نتیجه درباره تلاش و پشتکار

انشای ادبی درباره ماه رمضان ماه عبادت

انشای ادبی اول در مورد ماه رمضان

ماه برکت زِ آسمان می‌آید
صوت خوش قرآن و اذان می‌آید

از خواب که بیدار می‌شوی در ظلمات شبانگاه و در مقابل سفره سحری ناگاه خود را بیدار و هشیار می‌یابی. با چشم‌هایی سرخ و خواب آلود، و در میان خواب و بیداری با بی میلی غذا را در دهان می‌گذاری. یازده ماه در ناز و نعمت و چشیدن هر نوع چرب و شیرین آزاد بوده‌ای اما از امروز یک ماه باید دلت را روزه‌سرا کنی. ناگاه بانگ اذان در گوش فلک دمیده می‌شود و همه و همه و همه این بار آماده‌اند.

اذان را که گفتند تمام روز آینده را از خاطرات سال پیش به یاد آوردم که چگونه بی‌تاب می‌شدم. اما به راستی که به یاد آوردنش تا کی بود مانند دیدن؟ نماز را که خواندم، دوباره به بستر گرم و نرم بازمی‌گردم.

صبح گراییده به ظهر که از خواب بر می‌خیزم. تقریباً ساعت یازده ظهر است و من هیچ از روزه‌داری نمی‌دانم. هنوز گویی زندگی ام زندگی روز‌های عادی است. دقیقه‌ها و ثانیه‌ها مثل همیشه به سرعت می‌دوند و می‌روند و همه همانی هستند که بودند و تا ساعت دیگر نخواهند بود. سکوت زیبایی بر همه جا حاکم است.

همه دشواری‌ها از بعدازظهر به من روی می‌آورند. در روزهای رمضان عشق و حال‌های روزانه مانند خورشیدی تابان در میان تابستانی داغ و سوزان در گرم‌ترین حالت خود طلوع می‌کنند و در تاریک‌ترین و نیمه جان‌ترین حالتشان در دم دم‌های شب غروب می‌کنند و بعد از نیم ساعت دوباره جانی دگر می‌گیرند و این بار چون ماه می‌شوند. به راستی که روزه در ساعات اول بهشت است ولی در ساعات آخر کوه کندن است. در عصر در خانه با بی‌تابی از این اتاق تا آن اتاق می‌رفتم تا دقایق زود سپری شود اما دمادم غروب فقط چشمانم را بسته بودم. هر لحظه توانم نصف می‌شد. زمان و به خصوص یک ربع مانده به اذان مانند یک سال می‌گذشت. تا زمانی که ناگاه بانگ اذان مرا زنده کرد، چشم گشودم و لبخند زدم. و این پایانی برای ماموریتی سخت بود ولی آخرش خوش تا سحری دیگر و شروعی دوباره برای مبارزه با نفس آغاز گردد.

انشای داستانی درباره ماه روزه داری

ماه رمضان ماهی است که با همه ماه‌ها فرق دارد و ما در این ماه روزه می‌گیریم. من در انشای خود قصد دارم خاطره اولین روزی را که روزه گرفتم، بنویسم.

بچه که بودم همه ذوق و شوقم این بود که سحرها با پدر و مادرم بیدار شوم و سحری بخورم. اما مادرم همیشه ضعیف و نحیف بودن مرا بهانه می‌کرد و مرا برای سحری خوردن بیدار نمی‌کرد تا اینکه هفت ساله شدم و به مدرسه رفتم و از همکلاسی‌هایم شنیدم که روزه می‌گیرند، به همین خاطر از مادرم با اصرار خواستم که مرا برای سحری بیدار کند. چقدر آن سفره سحری را دوست داشتم.

برای اولین بار در کنار خانواده‌ام نشستم و صدای روح بخش دعای سحر را شنیدم، احساس می‌کردم بزرگ شده‌ام. البته مادرم گفت که چون از بقیه کوچک‌تر هستم، نمی‌توانم روزه کامل بگیرم و روزه‌ام کله گنجشکی خواهد بود ولی خواهر و برادرم روزه کامل می‌گرفتند. چند روز روزه کله گنجشکی گرفتم تا اینکه یک روز بالاخره قصد کردم که روزه کامل بگیرم.

ظهر ناهار نخوردم و تشنگی و گرسنگی را تا عصر تحمل کردم. فقط چند ساعت به افطار مانده بود که تشنگی آنقدر به من فشار آورد که رفتم یک لیوان پر از آب خوردم. بعد از اینکه تشنگی‌ام رفع شد، عذاب وجدان گرفتم و شروع کردم به گریه کردن! مادرم پیش من آمد و با مهربانی پرسید: «چرا گریه می‌کنی؟ امروز خدا از تو خیلی راضی است چون اولین روزه کامل را گرفتی.» من که با این حرف داغ دلم تازه‌تر شده بود، گریه‌ام شدیدتر شد و با صدای بلند گریه کردم و گفتم: «مامان من روزم باطل شد چون آب خوردم!»

مادرم با مهربانی دستی به سرم کشید و گفت: «عزیزم روزت باطل نشده و تو هنوز روزه‌ای چون هنوز به سن تکلیف نرسیدی روزه‌ات قبول است. تازه اگر حواست نباشد و چیزی بخوری، باز هم روزه‌ات باطل نمی‌شود.» از این حرف مادرم آنقدر خوشحال شدم که حد نداشت.

از این انشا نتیجه می‌گیریم که سراسر دوران کودکی گذشته از خاطرات تلخ و شیرین و مهر و محبت والدین و همدلی در انجام واجبات دینی در خانواده پر است. همین‌طور خاطره اولین روزه‌، خاطره‌ شیرین روزی است که دیگر هیچ وقت در عمرمان تکرار نمی‌شود.

مطلب مشابه: انشا درباره روزه و روزه داری + چندین انشای ادبی و ساده برای مقطع دبستان و دبیرستان

انشای توصیفی درباره ماه رمضان

ماه رمضان ماهی است که به خاطر خصوصیات آن از دیگر ماه‌ها متمایز می‌شود و مهمترین ویژگی آن روزه‌دار بودن مسلمانان در این ماه است اما روزه با هر شرایط و در هر صورت قبول نمی‌شود.

اگر ما ماه رمضانی را گذراندیم، شب‌های احیایی را گذراندیم، روزه‏‌های متوالی را گذراندیم و بعد از ماه رمضان در دل خودمان احساس کردیم که بر خودمان بیش از پیش از ماه رمضان مسلّط هستیم، بر عصبانیت خودمان از سابق بیشتر مسلط هستیم، بر چشم خودمان بیشتر مسلط هستیم، بر زبان خودمان بیشتر مسلط هستیم، بر اعضا و جوارح خودمان بیشتر مسلط هستیم و بالاخره بر نفس خودمان بیشتر مسلط هستیم و می‏توانیم جلو نفس اماره را بگیریم، این علامت قبولی روزه ماست.

اما اگر ماه رمضانی گذشت و تمام شد و بهره ما از ماه رمضان- آن‏طور که پیغمبر اکرم فرمود که بعضی از مردم بهره و استفاده‌شان از روزه فقط گرسنگی و تشنگی است- فقط این بوده که یک ماه گرسنگی و تشنگی کشیدیم (اغلب هم از بس که سحر و افطار می‏خوریم تشنه و گرسنه هم نمی‏شویم ولی لااقل بدحال می‏شویم)، یک بدحالی پیدا کردیم و در نتیجه این بدحالی قدرت ما بر کارکردن کمتر شد و بعد آمدیم روزه را متهم کردیم که روزه هم شد کار در دنیا؟!

بعضی از دانش‌آموزان می‌گویند من در تمام این ماه رمضان قدرت درس خواندنم کم می‌شود و بعضی هم که اهل کارهای سخت هستند می‌گویند قدرت کارم کم می‌شود و توان انجام کار ندارم، پس روزه بد چیزی است، این علامت قبول نشدن روزه ماست؛ چون روزه را باید از صمیم قلب بگیریم.

درصورتی که اگر انسان در ماه رمضان روزه گیر واقعی باشد، اگر واقعاً به خودش گرسنگی بدهد و همین‏طور که گفته شده است سه وعده غذا را تبدیل به دو وعده کند، یعنی قبلاً یک صبحانه و یک ناهار و یک شام می‏خورد، حالا دیگر ناهار نداشته باشد، افطارش فقط به اندازه یک صبحانه مختصر باشد، بعد هم سحر نه خیلی زیاد بر معده تحمیل کند بلکه یک غذای متعارف بخورد، بعد احساس می‏کند که هم نیروی بدنی‏اش بر کار افزایش پیدا کرده است و هم نیروی روحی‏اش بر کار خیر و برای تسلط بر نفس. این حداقل عبادت است.

از آنچه گفتیم نتیجه می‌گیریم که برای بهره بردن از ماه رمضان باید به قلبمان مراجعه کنیم و به جای اینکه به ظاهر روزه و گرسنگی و تشنگی دقت داشته باشیم، به این فکر کنیم که چگونه با روزه گرفتن تبدیل به انسانی بهتر شویم.

انشا کودکانه در مورد ماه رمضان

بار دیگر ماه مبارک رمضان آمده است. مادر همیشه می‌گوید این ماه ما مهمان خدا هستیم و باید آداب مهمانیش را ادا کنیم. مثل هر سال من هم تصمیم گرفته ام روزه بگیرم تا بتوانم با همه‌ی آن‌هایی که در شرایط سخت زندگی می‌کنند همدردی کنم. روزه گرفتن به من کمک میکند تا. حداقل چند ساعت در روز انسان‌تر بودن را تمرین کنم، میتوانم شکیبا‌تر باشم، کمتر به فکر خودم باشم، کمتر دروغ بگویم، غیبت کنم و حتی قسم الکی بخورم، بیشتر حواسم به خدا باشد و حتی ذره‌ای هم که شده انسان بهتری باشم. پدرم همیشه می‌گوید کمتر شیرینی و ناهار و شام خوردن نه تنها ضرری ندارد بلکه بدن را قوی‌تر و سالم‌تر می‌کند پس برای من روزه داری تمرین سختی کشیدن برای بهتر شدن است.

درست است که برای سحر بیدار شدن خیلی سخت است و اشکم در می‌آید آن زمانی که آب سرد را به صورتم می‌زنم، اما خیلی لذت می‌برم که همه دور هم جمع شده و در کنار هم غذا می‌خوریم و خود را برای یک روز دیگر روزه گرفتن آماده می‌کنیم. اذان که گفته می‌شود و نماز می‌خوانیم دوباره خواب می‌چسبد، ولی دیگر روز شروع شده و هر کسی سراغ کار خودش می‌رود. هر چند که در طول روز آشپزخانه مانند آهنربایی روحم را دفع و جانم را جذب می‌کند و همواره به غذا و خوراکی فکر میکنم، ولی هر روز این تمرین غلبه بر خوردن ادامه دارد و روحم قوی‌تر می‌شود. واقعیت این است که به همان اندازه که سختی می‌کشم لذت نیز می‌برم.

در روز‌های اول ماه رمضان حوصله‌ی آدم‌ها از مو هم نازک‌تر است. خواهرم همش غر می‌زند و برادرم بیشتر مواقع را می‌خوابد تا کاری به کار کسی نداشته باشد، اما خب هر چه جلوتر می‌رویم و به وسط‌های ماه رمضان میرسیم بدن هم مثل روح بیشتر عاشق روزه داری می‌شود و تحمل همه بالاتر می‌رود. همه اخلاقشان بهتر شده و به کم خوردن، ولی خوش اخلاق بودن عادت می‌کنیم.

همیشه نزدیک به اذان مغرب که می‌شود بار دیگر تمام اعضای خانواده دور هم جمع شده و با هم سر سفره افطار می‌نشینیم. همه‌ی غذا‌ها خوشمزه به نظر می‌رسند و هر کسی در ذهنش به غذای مورد علاقه‌اش فکر می‌کند تا آن را اول بخورد، ولی بعد از اذان یک چای بس است تا بفهمیم آن قدرا هم که فکر میکردیم گشنه نبوده ایم.پدرم همیشه قبل از افطار می‌گوید مهم نیست این روزه روی جسم، معده و قلب و روده و کبد اثر خوبی دارد یا نه که قطعا دارد، ولی مهم روح است. در این ماه کمی به داد روحمان برسیم که حتی با خواندن چند آیه کوتاه از قرآن سیراب شود، با انجام دادن یک کار خیر کوچک مهربان‌تر شود و با تمرین صبر و شکیبایی بزرگ‌تر شود. به فکر روحتان باشیم و آن را آزاد کنیم تا همه‌ی خستگی ها، ناملایمت‌ها و عصبانیت‌ها از آن خارج شود. ان شاالله.

مطلب مشابه: انشا شجاعت + چندین انشا عالی درباره شجاعت و شجاع بودن برای تمامی پایه ها

اشتراک گذاری

نظرات کاربران