در این بخش مجموعه سخنان دکتر علی شریعتی را با جملاتی ناب و آموزنده گرداوری کرده ایم.
جملات و سخنان دکتر علی شریعتی
اگر تنهاترین تنها شوم باز خدا هست، او جانشین همه نداشتنهای من است.
درد {امام} علی (ع) خیلی بزرگتر است و آن درد خیلی باید درد نیرومندی باشد، که این روح را این اندازه بیتاب بکند! مسلماً این همان درد انسانی است که خود را در این عالم زندانی میبیند، انسانی است که خود را بیشتر از این عالم میبیند و احساس خفقان در این عالم میکند.
{امام} علی (ع) کسی است که، نه تنها با اندیشه و سخنش، بلکه با وجود و زندگیاش، به همه دردها و نیازها و همه احتیاجهای چندگونه بشری، در همه دورهها، پاسخ میدهد…
باید انسان بودن، پاک بودن، مسئول بودن و در اندیشه سرنوشت دیگران بودن، وظیفه باشد.
بالاتر از آن صفت آدمی باشد، باز هم بالاتر، وجود آدمی باشد.
گوسفندی ذبح کن! و لقمهای به گرسنه ای ببخش! وه! که این حج, کلافهام میکند! چهار سال است که هنوز از حج باز نگشتهام!
عشق چه آسمانی باشد چه زمینی، عاقبتش به طرف خداست.
مطلب مشابه: سخنان الهام بخش آزادی؛ جملات جالب و آموزنده درباره آزاد بودن
انسان معتقد و مسئول, برای دشنامهایش نیز ارج و حرمت قائل است و من هرگز آن را در نثار به کسانی که اساساً وجود ندارند, تباه نمیکنم
هر چه آدمی بیشتر و بیشتر به انسانیت خود پی ببرد بیشتر احساس تنهایی می کند.
عشق، جنون است و جنون چیزی جز خرابی و پریشانی “فهمیدن” و “اندیشیدن” نیست. اما دوست داشتن، در اوج معراجاش، از سر حد عقل فراتر میرود و فهمیدن و اندیشیدن را نیز از زمین میکند و با خود به قله بلند اشراق میبرد. عشق زیباییهای دلخواه را در دوست میآفریند و دوست داشتن زیباییهای دلخواه را در ” دوست ” میبیند و مییابد.
جملات ناب و زیبای علی شریعتی
بگذار بر قامت بلند و راستین و استوار قلم به صلیبم کشند، به چهار میخم کوبند, تا او که استوانهی ماتم بوده است، صلیب مرگم شود, شاهد رسالتم گردد، گواه شهادتم باشد, تا خدا ببیند که به نامجویی، بر قلمم بالا نرفته نرفتهام تا خلق بداند که به کامجویی، بر سفرهی گوشت حرام توتمم ننشستهام. تا زور بداند، زر بداند و تزویر بداند که امانت خدا را فرعونیان نمیتوانند از من گرفت, ودیعهی عشق را قارونیان نمیتوانند از من خرید و یادگار رسالت را بلعمیان نمیتوانند از من ربود
محبت آرام و پاکی که میان دو دوست پس از شست و شوی غباری که بر دلهایشان نشسته بوده است, تندتر و سوزندهتر میشود.
عشق لذت جستن است و دوست داشتن پناه جستن.
مطلب مشابه: سخنان صادق هدایت؛ جملات ناب و زیبای روشنفکر و مترجم ایرانی
حلاج شهرم. کسی نمیداند که زبانم چیست؟ که دردم چیست؟ که عشقم چیست؟ که دینم چیست؟ که زندگیام چیست؟ که جنونم چیست؟ که فغانم چیست؟ که سکوتم چیست؟
مدرنیته یکی از حساس ترین و حیاتی ترین مسائلی است که ما مردم کشورهای غیر اروپایی و جوامع اسلامی با آن روبرو هستیم. موضوع مهم تر رابطه بین مدرنیزاسیون تحمیلی و تمدن اصیل است. ما باید بفهمیم که آیا مدرنیته آن طور که ادعا می شود مترادف متمدن بودن است یا این که یک موضوع کاملا متفاوت و پدیده اجتماعی است که اصلا ربطی به تمدن ندارد. متاسفانه مدرنیته در لباس تمدن بر ما ملت های غیر اروپایی تحمیل شده است
چرا شیعه که از حج میآید از خرید و بازار و ضبط صوت میگوید
و در بازگشت از کربلا, سخن از زیارت و احساسی که داشته است!؟
خدایا، در تمامی عمرم, به ابتذال لحظهای گرفتارم مکن که به موجوداتی بر بخورم که در تمامی عمر, لحظهای را در ترجیح عظمت, عصیان و رنج, بر خوشبختی, آرامش و لذت اندکی تردید کردهاند.
عبادت: کوفتن و هموار کردن ناهنجاریها و دست اندازهای خویشتن است،
تا انسان راهی شود راسته و هموار در زیر پای ارادهی حاکم بر هستی.
چه پست و زبوناند روح هایی که چشم به گذشت و فداکاری دیگران دارند، این کثیفترین نوع گدایی ست. مگر احساس هم چک و سفته است که مطالبه کنند و آن را با داد و فریاد و خواهش التماس و دیگر اقدامات وصول نمایند؟
شگفتا
وقتی که بود نمیدیدم وقتی میخواند نمیشنیدم وقتی دیدم که نبود وقتی شنیدم که نخواند! چه غمانگیز است که وقتی چشمهای سرد و زلال در برابرت میجوشد و میخواند و مینالد، تشنه آتش باشی نه آب و چشمه که خشکید چشمه که از آن آتش که تو تشنه آن بودی بخار شد و به هوا رفت و آتش کویر را تافت و در خود گداخت و از زمین آتش رویید و از آسمان آتش بارید تو تشنه آب گردی نه تشنه آتش و بعد: عمری گداختن از غم نبودن کسی که تا بود از غم نبودن تو میگداخت!
عشق زیباییهای دلخواه را در معشوق میآفریند و دوست داشتن زیباییهای دلخواه را، در دوست میبیند و مییابد!
سخنان و متن آموزنده از شریعتی
دلی که عشق ندارد و به عشق نیاز دارد آدمی را همواره در پی گم شدهاش ملتهبانه به هر سو میکشد!؟ خدا، آزادی، هنر و دوست در بیابان طلب بر سر راهش منتظرند. وی کوزه خالی خویش را از آب کدامین چشمه پر خواهد کرد؟
به شمارهی هر دلی, دوست داشتنی هست و دلها هر چه شگفتترند، عشق نیز در آنها شگفتانگیزتر است.
در سنت ابوذر که مرشد من است، اندیشه اش، درک اسلام و تشیع و آرمان ها، خواسته ها و خشم او را تقلید می کنم، سخنم را با نام خدای مستضعفان آغاز می کنم
مطلب مشابه: سخنان نیچه؛ جملات آموزنده و زیبای فردریش نیچه فیلسوف معروف
از شخصیت فاطمه سخن گفتن بسیار دشوار است. فاطمه یک زن بود، آن چنان که اسلام می خواهد که زن باشد
خدایا، آتش مقدس شک را آن چنان در من بیفروز تا همه یقینهایی را که در من نقش کردهاند, بسوزد! و آنگاه از پس توده این خاکستر, لبخند مهراوه بر لبهای صبح یقینی, شسته از هر غبار طلوع کند
در روزگار جهل, شعور خود جرم است!
حسین بیشتر از آب تشنه لبیک بود اما افسوس که به جای افکارش زخمهای تنش را نشانمان دادند و بزرگترین درد او را بی آبی معرفی کردند.
اگر باطل را نمیتوان ساقط کرد میتوان رسوا ساخت، اگر حق را نمیتوان استقرار بخشید میتوان اثبات کرد طرح کرد و به زمان شناساند و زنده نگه داشت.
منتظر نمان پرنده ای بیاید و پروازت دهد، در پرنده شدن خویش بکوش.
روح روشنفکر کسی است که در برهه و شرایط تاریخی و اجتماعی خود به حالات انسانی خود نیز آگاه بوده و آگاهی اش به او احساس مسئولیت اجتماعی دهد
اسلام اولین مکتب فکری اجتماعی است که توده مردم را عامل اساسی و آگاه در تعیین تاریخ و جامعه می شناسد نه برگزیدگان خاص را آن طور که نیچه در نظر داشت، نه اشرافیت را آن طور که افلاطون ادعا می کرد، نه شخصیت های برجسته را آن طور که کارلایل و امرسون تصور می کردند، نه خون اصیلی که الکسیس کارل باور داشت و نه کشیشان و روشنفکران را … بلکه توده های مردم را
آسمان تاریک بود و شب سیاه، تاریکی حکم فرما بود و درخشش چشمان گرگ تنها نوری بود که به چشم می آمد، زوزه شغال تنها صدایی بود که شنیده می شد، توطئه ها در راه بودند در حالی که تهمت زنندگان و بد خواهان مشغول گپ زدن بودند …
برای خراب کردن یک واقعیت به آن حمله نکنید، کافیست به شیوه بدی از آن دفاع کنید!
نامم را پدرم انتخاب کرد و نام خانوادگی ام را اجدادم … بس است، خودم می خواهم راهم را انتخاب کنم
نظرات کاربران