علی بن موسی بن جعفر (ع) معروف به امام رضا (148-203ق) هشتمین امام شیعه اثنا عشری است که در55 سالگی و آخر ماه صفر به دست مامون به شهادت رسید. حرم امام رضا، در شهر مشهد واقع است و زیارتگاه مسلمانان است که جایگاه ویژه ای در نزد ایرانیان دارد و در ادامه ما در این بخش اشعار تک بیتی، دو بیتی و شعر زیارت امام رضا (ع) را برای شما ارائه کرده ایم.
شعر دو بیتی امام رضا(ع)
با نام رضا به سینهها گل بزنید
وز از سرشک به بارگاه او پل بزنیدخود گفته که هر وقت گرفتار شدید
بر دامن من دست توسل بزنید
هرچند حال و روزه من و زمان بد است
یک تکه از بهشت در آغوش مشهد استحتی اگر به آخر خط هم رسیدهای
آنجا برای عشق شروعی مجدد است
تا با حرم سبز تو خو میگیرم
در محضر چشمت آبرو میگیرمروشن دلم و و زلال وقتی با اشک
در صحن مطهرت وضو میگیرم
بیمارم و از دوست شفا میخواهم
از اهل کرم لطف و عطا میخواهممشهد برسم کنار هر گلدسته
هر چیز ندارم از رضا میخواهم
آقا به کرامت شما چشم به راهیم
سر بر سر دیوار و همان پنجره سبزمیگفت: غم نسترنای ضامن آهو
ماییم و دل زار و همان پنجره سبز
پنجره دلمو رو به تو وا کردم
با دل شکسته یا رضا رضا کردمآرزومه من و امسال بطلبی آقا جون
واسه ایوون طلات دلم شده چه بی امون
مطلب مشابه: تبریک ولادت امام رضا (ع) با جملات رسمی و متن های زیبای تبریک تولد آن حضرت
شعرزیارت امام رضا (ع)
رضا را بگویید زار آمدم
پناهنده شهریار آمدمبه گلزار پر رونق اهل و بیت
گل سرخ زهرا چوخار آمدمبرآوردهام دستی از آستین
زنم تابه دامان یار آمدمغریبم؛ درخانهات میزنم
حضورت طبیبا نزار آمدمنگاهی کن ای ماه هشتم مرا
که با دیده اشکبار آمدمنیاوردهام ارمغانی تو را
ولی بیدل و جان نثار آمدمگنهکارم ای جان؛ ولی عاشقم
که سویت چنین شرمسار آمدمرئوفا؛ جواب سلامم بده
که بی مایه؛ درویشوار آمدمبیا بازدیدم دم احتضار
که اکنون تورا در کنار آمدمحبیبا؛ به داد دلم رس که من
دل آزرده وداغدار آمدمدلم پر ز سودای اجداد توست
بر این آرزو سوگوار آمدممن آن مفرغم تا کنی کیمیا
کرم کن که امیدوار آمدمشرابم ده از ساغر معرفت
که لب تشنه وجان خمار آمدممکن ناامیدم به جان جواد
به شوق تو تا این دیار آمدمشفاعت بفرما که آلودهام
به این دامن پر غبار آمدممنم طالبان خاصه مسکین تو
رضاجان به صد افتخار آمدمز پا بوسیت شادمانم هنوز
به توفیق پروردگار آمدمدگر باره دیدار یار آمدم
به سودائیت بی قرار آمدمالا یا علی بن موسی الرضا
به سویت حقیر و نزار آمدمبه کوی تو تا دیده روشن کنم
پناهنده و اشک بار آمدمبه آلودگی دامنم تیره است
بلی تا بشویم غبار آمدمهوایت به دل بود هر روز وشب
پس ازمدتی انتظار آمدمدراز است دستم به سویت بگیر
گنهکار و امیدوار آمدممکن ناامیدم به جان جواد
که من مجرم و شرمسار آمدمگدایم برای میمعرفت
به قرب خداوندگار آمدمبه عشق تو از شهر خود در شدم
تو را نازنین در کنار آمدمنگاهی به این مخلصت طالبان
که مسکین سوی شهر یار آمدم“معصومه طالبان”
مطلب مشابه: دلنوشته درباره امام رضا؛ جملات زیبا و متن های خاص درباره امام هشتم
شعرامام رضا
دل من گم شد، اگر پیدا شد
بسپارید امانات رضاو اگر از تپش افتاد دلم
ببریدش به ملاقات رضااز رضا خواستهام تا شاید
بگذارد که غلامش بشومهمه گفتند محال است ولی
دل خوشم من به محالات رضا…
کبوتری که به شوق تو لانه می سازد
از آسمان تو خود را جدا نمی سازدکبوتری که تو را برگزیده هم از دور
به هر طریق دلش را روانه می سازدهمیشه آب و هوای ملایم گنبد
به حال پر زدگان زمانه می سازدچقدر مثل من است آن کبوتر گنبد
که با زیاد و کم آب و دانه می سازدکسی که عاشق تو…قانع است و می داند
که عشق با همه کس بی بهانه می سازدکبوتری که شبیه من است بر گنبد
نشسته است و برایت ترانه می سازدمریم کرباسی
کاش یک شب باز مهمان دو چشمت میشدم
ریزه خوار مشرق خوان دوچشمت میشدمکاش یک شب میگذشتم از فراز چشم تو
گرم گلگشت خراسان دو چشمت میشدمکاش یک شب میسرودم گنبد زرد تو را
فارغ از دنیا غزل خوان دو چشمت میشدمکاش یک شب می نشستم بر ضریح چشم تو
باز هم پابند پیمان دو چشمت میشدمصحن و ایوان تو را ای کاش جارو میزدم
چون کبوتر ها نگهبان دو چشمت میشدمضامن آهوست چشمان دو شهد روشنت
کاش آهوی بیابان دو چشمت میشدمکاش یک شب معرفت می چیدم از چشمان تو
غرق در دریای عرفان دو چشمت میشدمکاش یک شب میشدم خیس نگاه سبز تو
شاهد اعجاز باران دو چشمت میشدمکاش یک شب نور مینوشیدم از چشمان تو
می درخشیدم،چراغان دو چشمت میشدمسخت شیرین است طعم روشن چشمان تو
کاش یک شب باز مهمان دو چشمت میشدمرضا اسماعیلی
مطلب مشابه: سخنانی از امام حسین (ع) (احادیث و جملات آموزنده از سالار شهیدان)
هرچند حال و روز زمین و زمان بَد است
یک قطعه از بهشت در آغوش مشهد استحتی فرشته ای که به پابوس آمده
انگار بین رفتن و ماندن مردد استاینجا مدینه نیست نه اینجا مدینه نیست
پس بوی عطر کیست که مثل محمد است؟!حتی اگر به آخر خط هم رسیده ای
اینجا برای عشق، شروعی مجدد استجایی که آسمان به زمین وصل می شود
جایی که بین عالم و آدم زبانزد استهرجا دلی شکست به اینجا بیاورید
اینجا بهشت شهر خدا شهر مشهد است
نقاره میزنند.. که حاجت روا شدم
امضا شد و کبوترِ صحن و سرا شدمدر صحن مدتی است نشستم به انتظار
شاید که نوکرِ حرم ِ با صفا شدمدستم به شعرهای بهشتی نمی رسید
پس شاعر ِ کرامتِ ایوان طلا شدمیا غایت الامیدِ تمامی عاشقان
من در میان إذن دخولت دوا شدمپایم به هر رواقِ مطهر که میرسید
با صد فرشته نام تو را یکصدا شدمسلطانِ ناز های خریدار ناشده
دستم گرفته ای که تو را مبتلا شدمبا یک جهان عوض نکنم کفشداری ات
چون با مریدی تو مطیع ِخدا شدماین بار آمدم که ضمانت کنی مرا
یک یا رضا بگفتم و عبدالرضا شدممسعود بافقی زاده
مطلب مشابه: شعر امام زمان؛ 50 اشعار درباره حضرت مهدی (عج) انتظار و ظهور
تک بیتی شعرامام رضا(ع)
دلم به عشق تو تا آسمان هشتم رفت
نماز در حرمت “اهدنا” نمیخواهد
دیدم همه جا بر در و دیوار حریمت
جایی ننوشته است گنهکار نیاید
جایی اگر نبود خدا را صدا کنید
باب الجواد (ع) و سایه ایوان طلا که هست
مشکل خود منم که سلامم قبول نیست
تقصیر گنبد و تو و اذن دخول نیست
این دلِ سنگِ مرا، «گریه» عجب بود عجب !
دَمِ «نقاره زنت» گرم، غریب الغربا (ع) …
هر که لب داد به این پنجره رسوا شد و رفت
داغ فولاد تو برگرد دهان میماند …
اربعین کرببلایی نشدم! اما کاش
آخر ماه صفر زائر مشهد باشم
صبح ها خورشید می آید به «گودِ صحن»، پس
در حقیقت ناله ی نقّاره «زنگ رخصت» است
سالها در عوض مکه و اعمال طواف
حجرالمشهدِ آهوی تو را میبوسم …
پر گرفتن به هوای تو چه حالی دارد
چون کبوتر به همان حال و هوا مانده دلم
گره وا کن از این دستان که درگیر مشبّک هاست !
ببین پروازهای پر امید روسری ها را
کربلا با تربتش عمریست که دارالشفاست
مشهد اما نسخه اش با آب سقاخانه است
ما گدایانِ ره و جودِ رضاییم همه
زشت باشد که نمک خورده نمکدان شکند
گاه و بی گاه آمدن، یا گاه گاهی آمدن
هیچکس نشنیده از دربان اینجا «شاه نیست»
کار و بار دو جهان جمله به هم میریزد
تا که فواره زند حوضچه های حرمت !
هر کجا باشم گدای کوی این آقا منم
همچو موسی سایل دستان سلطان میشوم
از کنار تو گدا با دست خالی رد نشد
نیست عاقل هر کسی دیوانه مشهد نشد
طوس را سرمه چشمان ملائک کردند
این چنین است خراسان شما مشهور است
در کنار حوض صحن تو که رشک کوثر است
زنگی ار صورت بشوید ماه کنعان می شود
ما را کرمش داد ز هر قصه نجات
بر معرفت و مرام سلطان صلوات
خواهم به جوانی ز خدا عمرت دراز
تا پیر شوم، پیر غلامت گردم
نیست کم قدر تر از تذکره ی کرببلا
مشهدی را که «علمدار» کند هدیه به ما
بی نام و نشانیم یا ضامن آهو
بی شوکت و شانیم یا ضامن آهو
نشانی دلم این است: مشهد، پنجره فولاد،
کنار زخم، جنبِ انتظارِ التیامِ تو …
در خرابات دلم خانه آبادی هست
تا که بر روی زمین مسجد گوهرشادی هست
بوی فردوس، هوای حرمت را دارد
عرش از آمدنش روی زمین معذور است !!
هر که لب داد به این پنجره رسوا شد و رفت …
داغ فولاد تو بر گرد دهان می ماند !
نظرات کاربران