شعر یلدا (اشعار عاشقانه و قشنگ تبریک شب یلدا)

یلدا بازتاب زیادی در شعر فارسی داسته و ما نیز در سایت سبکنو چندین شعر درباره شب یلدا را برای شما دوستان قرار داده‌ایم. این اشعار بسیار خاص و زیبا را می‌توانید به عزیزان خود ارسال کرده و یلدا را به آن‌ها تبریک بگویید.

شعر یلدا (اشعار عاشقانه و قشنگ تبریک شب یلدا)

شعر شب یلدا

شب هجرانت ای دلبر، شـب یلداست پنداری

رخت نوروز و دیدار تو عید ماست پنداری

درد دلم ز بودردا بتر بی

همه دردا رسن آخر بدرمون

درمان درد ما خود بی اثر بی

من بلندای شب یلدا را

تا خود صبح شکیبا بودم

شب شوریده بی فردا را

با خیال تو به فردا کردم

چه شبی بود!؟

عجب زجری بود!؟

غم آن شب که شب یلدا بود

آسمان رنگ شب یلدا گرفت

یاد تو آمد به قلبم جا گرفت

تا سحر غم با دلم هم خانه بود

از فراق تو دلم دیوانه بود

یاد تو چندیست مهمانم شده

خاطراتت آفت جانم شده

هرچه می‌گویم سخن از یاد توست

در سکوت من فقط فریاد توست

شعر شب یلدا

عکس نوشته اشعار شب یبدا

شب یلدا ز راه آمد دوباره

بگیر ای دوست از غم‌ها کناره

شب شادی و شور و مهربانی است

زمان همدلی و همزبانی است

در آن دیدارها تا تازه گردد

محبت نیز بی‌اندازه گردد

به هر جا محفلی گرم و صمیمی است

که مهمانی در آن رسمی قدیمی است

به دور هم تمام اهل فامیل

شده بر پا بساط میوه، آجیل

ز خوردن خوردنِ این شام چلّه

شود مهمان حسابی چاق و چلّه!

همه با انتظاری عاشقانه

نظر دارند سوی هندوانه!

نشسته با تفاخر تــوی سینی

کنارش چاقویی را هم ببینی

چو گردد قاچ قاچ آن هندوانه

شود آب از لب و لوچه روانه!

بساط خنده و شادی فراهم

اس ام اس می‌رسد پشت سر هم

جوانان آن طرف‌تر جوک بگویند

دل از گرد و غبار غم بشویند

کسی را گر صدایی نیم دانگ است

در این محفل پی تولید بانگ است!

زند با «ای دل ای دل» زیر آواز

ز بعد آن هاهاهایی کند ساز!

ببندد چشم و جنباند سرش را

بخواند شعرهای از برش را!

چنین با شور و نغمه، شعر و دستان

خرامان می‌رسد از ره زمستان

شمردم من ز چلّه تا به نوروز

نمانده هیچ؛ جز هشتاد و نه روز!

کنون معکوس بشمارید یاران

که در راه است فصل نوبهاران…

ازین شربت یکی پیمونه بردار

اناری آتشین دردونه بردار

درین یلدا تو شیرین کن لبانت

بیا قاچی از این هندونه بردار

 شب یلدا عزیزه هندوانه

اگرچه ترش و لیزه هندوانه!

بهایش را چو پرسیدم ز یارو

بگفتا هیس ! جیزّه هندوانه!

به صد یلدا الهی زنده باشی

انار و سیب و انگور خورده باشی

اگر یلدای دیگر من نباشم

تو باشی و تو باشی و تو باشی.

مطلب مشابه: تبریک عاشقانه شب یلدا؛ جملات احساسی تبریک شب چله به عشق و همسر

عکس نوشته اشعار شب یبدا

شعرهای مخصوص شب یلدا

 شب یلدا ز راه آمد دوباره

بگیر ای دوست، از غم‌ها کناره

شب شادی و شور و مهربانیست

زمان همدلی و همزبانیست.

شب یلدا همیشه جاودانیست

زمستان را بهار زندگانیست

شب یلدا شب فر و کیان است

نشان از سنت ایرانیان است

شب یلدا و وصف بی‌مثالش

خداوندا مخواه هرگز زوالش

شب یلدا فراتر از همه شب

نبینم هیچ کس افتاده در تب

شب یلدا ز حزن و غم مبراست

بساط شادمانی‌ها مهیاست

شب یلدا بیا روشن روان شو

به نزد شاعران همزبان شو

شب یلدا شب سال است ای دل

مرا در انجمن شعراست محمل

شب یلدا بلند است و یگانه

نمی‌گیرد دلم هرگز بهانه

شب یلدا کنار دوستان باش

برای ما گلی از بوستان باش

شب یلدا به آجیل و ترانه

بساط میوه‌ها در کنج خانه

شب یلدا، انار و هندوانه

غذا سبزی پلو، ماهی بهانه.

بر سر آنم که گر ز دست برآید

دست به کاری زنم که غصه سر آید

خلوت دل نیست جای صحبت اضداد

دیو چو بیرون رود فرشته درآید

صحبت حکام ظلمت شـب یلداست

نور ز خورشید جوی بو که برآید

بر در ارباب بی‌مروت دنیا

چند نشینی که خواجه کی به درآید

ترک گدایی مکن که گنج بیابی

از نظر ره روی که در گذر آید

صالح و طالح متاع خویش نمودند

تا که قبول افتد و که در نظر آید

بلبل عاشق تو عمر خواه که آخر

باغ شود سبز و شاخ گل به برآید

غفلت حافظ در این سراچه عجب نیست

هر که به میخانه رفت بی‌خبر آید

شعرهای مخصوص شب یلدا

شعر قشنگ شب یلدا

نگفتمت که به یغما رود دلت سعدی

چو دل به عشق دهی دلبران یغما را

هنوز با همه دردم امید درمانست

که آخری بود آخر شبان یلدا را

هر که مجموع نباشد به تماشا نرود

یار با یار سفرکرده به تنها نرود

باد آسایش گیتی نزند بر دل ریش

صبح صادق ندمد تا شب یلدا نرود

بر دل آویختگان عرصه عالم تنگست

کان که جایی به گل افتاد دگر جا نرود

نظر به روی تو هر بامداد نوروزیست

شب فراق تو هر شب که هست یلداییست

خلاص بخش خدایا همه اسیران را

مگر کسی که اسیر کمند زیباییست

برآی ای صبح مشتاقان اگر نزدیک روز آمد

که بگرفت این شب یلدا ملال از ماه و پروینم

ز اول هستی آوردم قفای نیستی خوردم

کنون امید بخشایش همی‌ دارم که مسکینم

دلی چون شمع می‌باید که بر جانم ببخشاید

که جز وی کس نمی‌بینم که می‌سوزد به بالینم

اگر تو فارغی از حال دوستان یارا

فراغت از تو میسر نمی‌شود ما را

تو را در آینه دیدن جمال طلعت خویش

بیان کند که چه بودست ناشکیبا را

بیا که وقت بهارست تا من و تو به هم

به دیگران بگذاریم باغ و صحرا را

به جای سرو بلند ایستاده بر لب جوی

چرا نظر نکنی یار سروبالا را

شمایلی که در اوصاف حسن ترکیبش

مجال نطق نماند زبان گویا را

که گفت در رخ زیبا نظر خطا باشد

خطا بود که نبینند روی زیبا را

به دوستی که اگر زهر باشد از دستت

چنان به ذوق ارادت خورم که حلوا را

کسی ملامت وامق کند به نادانی

حبیب من که ندیدست روی عذرا را

گرفتم آتش پنهان خبر نمی‌داری

نگاه می‌نکنی آب چشم پیدا را

نگفتمت که به یغما رود دلت سعدی

چو دل به عشق دهی دلبران یغما را

هنوز با همه دردم امید درمانست

که آخری بود آخر شبان یلدا را

مطلب مشابه: متن های جدید شب یلدا 1402 | شعر و متن تبریک شب یلدا

شعر قشنگ شب یلدا

باد آسایش، گیتی نزند بر دل ریش

صبح صادق ندمد تا شـب یلدا نرود

مهره مهر چو از حقه مینا بنمود

ماه من طلعت صبح از شب یلدا بنمود

اشتراک گذاری

نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *