متن درباره چشم زیبا؛ جملات ادبی و خاص برای چشم های زیبا

چشم زیباترین و بهترین و بی مانند ترین دریچه جهان است که همه چیز را برای ما نشان می دهد.در ادامه این مطلب مجموعه ای از متن ها درباره چشم زیبا، جمله های خاص درمورد چشم، متن در وصف چشم رنگی قشنگ و متن های عاشقانه رمانتیک درباره چشم زیبا برای شما عزیزان ارائه کرده ایم با ما همراه باشید.

متن درباره چشم زیبا؛ جملات ادبی و خاص برای چشم های زیبا

متن درباره چشم یار

کسی که دوستش میدارم

غزل است

اسمش که نه!

چشمهایش…!

گاهی نگاهت
آنقدر نافذ است
که خودم را نه
دیوار پشت سرم را
در چشمت می‌بینم

اندوه من اینست که در دفتر شعرم

یک بیت به زیبایی چشم تو ندارم

هرشب تو را می بینمت در خواب هم حتی

چشم تو دست از ناز کردن بر نمی دارد

چشم هایت

“وزیر پیشنهادی علوم” اند

و من

“اصولگراترین نماینده ی مجلس”

هرچه قدر هم که توجیه کنی

باز هم

هر نگاهت را “فتنه” می بینم

ای چشم و رخت، شبیه مهتاب

بی روی تو چشم،نمی رود خواب

با زبان گفتی برو با چشمها گفتی بیا

میرود در عاشقی دل یکطرف پا یکطرف

تو، همه‌ رازِ جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه، محوِ تماشایِ نگاهت

گاه یک لبخند انقدر عمیق میشود که گریه می کنیم
گاه یک نغمه انقدر دست نیافتنی میشود که با ان زندگی می کنیم
گاه یک نگاه انچنان سنگین میشود چشمانمان رهایش نمی کند
گاه یک عشق انقدر ماندگار می شود که فراموشش نمی کنیم

نه به آن چشمِ عسل وار و نه این با نمکی

هدفت چیست از این شوری و شیرینی ها

مطلب مشابه: شعر عاشقانه چشم؛ اشعار تک بیتی، شعر زیبا و احساسی و اشعار نو درباره چشم زیبا

مطلب مشابه: متن درباره نگاه عاشقانه [ 40 جملات احساسی درباره نگاه عاشق ]

متن درباره چشم زیبا؛ جملات ادبی و خاص برای چشم های زیبا

متن عاشقانه برای چشمان عشقم

جهان
از چشم‌های تو شروع می‌شود
و جایی در امتداد آشفتگی موهات
به باد می‌رود

دُچار یعنی
دو چشم داری
اما حواست
چهار چشمی پی کسی است

زل بزن در چشمم و شعری برای من بخوان

تا کمی دیوانه ات را شعردرمانی کنی

یک روز

تمام شعرهایم را بر می گردانم

به زادگاهشنان

به چشمهایت

چشم‌هایت

سرنوشت را رقم می‌زنند

مثل گلوله‌ای بی‌هدف

که مرگ و زنده‌گی را

چشم‌هایت عطری دارند گیج کننده
از همان‌ها که پلک می‌زنی
و یک‌باره جهان
به بوی مردمک‌های خوش رنگت
عطری دلچسب می‌گیرد!

من شاعرم!

خوش می زنم، از عشق و از مستی رقم

اما به چشمانت قسم،

چشم “تو” خوش ترمی زند…!

جلوه چشم تو را دیدم و با خود گفتم

این چه ماهیست که بر روی زمین آمده است

تو

مثل هیچ کس نیستی

و هیچ کس

مثل تو

حتی اگر

نامت را هزاران نفر

داشته باشند

تورا باید

از چشمهایت شناخت

چشم‌های تو
وقت زیادی از خدا گرفت
اگر آفریده نمی‌شد
زیبایی بیشتری
به کوه
به دریا
به جنگل
می‌رسید

متن درباره چشم زیبا؛ جملات ادبی و خاص برای چشم های زیبا

متن عاشقانه درباره چشم سیاه

تو در دنیای چشمانت هزاران‌کهکشان داری

و می‌آیی و هـــمراهــت بـــــهارِ نــور می‌آری

غـــزل ‌بارانِ احسـاس و دو بیتی‌ های چشمانت

به دشتِ لحظه‌های انتظارم می‌شــود جــاری

چشم‌های تو
پنجره‌های بهشت است
پرده پلک‌هایت را که کنار می‌زنی
نور به دنیا می‌آید!

مردمک‌های تو

همیشه مسیر شب را نشان می‌دهند

حتی اگر سحرخیزترین چشم جهان باشی

حتی اگر قبل از خورشید بیدار شوی

ما

روزها را به زندگی کردن دیگران مشغولیم

و فقط

شب‌ها را در خود زندگی می‌کنیم…

خواب دیدمت

دریایی از چشم هایت سر رفت

و یک ماهی ِ قرمز کوچکی که دوید تویِ چشم های تو!

جهان ِ آدم ها

گاهی خواب ِ کوتاهی ست

به عمق ِ دریای ِ چشم های ِ کسی…

من

هنوز هم

لکه ی سرخ ِگوشه ی چشم های توام!

همیشه با منی…
و من
درختی
که با معجزه نگاه تو
چشم به راه بهار است

شب
چشمان توست
سیاه، وسیع
دوست داشتنی

از همان روزی که مویت را نشانم داده ای

تار می بینم جهان را گرچه چشمم سالم است

زنجیر شدم من ، به تو و چشم سیاهت

مجنون توام ، باز نکن این گره ها را

عاشق کشی، دیـــــوانه کردن، مردم آزاری

یک جفت چشم مشکی و این قدر کارآیی

چشم‌هایت دو گوی جادو
دست بر آنها بگذار
بردار
تا آینده را ببینم:
در عمیق‌ترین قهوه‌ای چشمانت
مردی به من لبخند می‌زند
که از من جوانتر است
حتی با موهای سپیدش

مطلب مشابه: متن عاشقانه برای دوست دختر؛ 100 تا از قشنگ ترین جملات احساسی

مطلب مشابه: جملات درباره عشق اول؛ متن هایی درباره عشق قدیمی و نخستین معشوق

متن درباره چشم زیبا؛ جملات ادبی و خاص برای چشم های زیبا

متن ادبی درمورد چشم

بس کن چه قدر خیره به امواج می شوی

دریا که مثل چشم تو زیبا نمی شود

به چشمهایم زل زدی و گفتی :

با هم درستش می کنیم …

با هم … !

چه لذتی دارد این با هم … !

حتی اگر با هم هیچ چیزی هم درست نشود

زیبا…
زیبا هوای حوصله ابری است
چشمی از عشق ببخشای‌ام
تا رود آفتاب بشوید
دلتنگی مرا…

زیبا
چشم تو شعر
چشم تو شاعر است
من دزد شعرهای چشم تو هستم…

چشمانت

پرستوهایی عاشق اند..

دوست داشتنی…

باشکوه…

اما مهاجر !!

آرامشم را ربوده آن

دو چشم آرامت

سخن ها خفته در چشمم،نگاهم

صد زبان دارد…

سیه چشما!مگر طرز نگاهم را نمیبینی؟

زندگی شاید
آن لحظه‌ مسدودی‌ست
که نگاه من
در نی نی چشمان تو
خود را ویران می‌سازد
و در این حسی‌ست
که من آن را با ادراک ماه
و با دریافت ظلمت
خواهم آمیخت

پرنده‌ای که با من می‌رفت

تمام فریادش در چشمش بود

و چشم، آه

تمام فاجعه از چشم می رود

گرچه من با نازِ چشمانِ تو ویران میشوم

ناز کن ، عیبی ندارد ، نازنین تر میشوی

و شعر من تفسیری بود از چشم های او

آنگاه که باران ، لبریزِ احساسمان کرده بود

مطلب مشابه: متن عاشقانه اولین دیدار و قرار رمانتیک با عشق و معشوق

متن درباره چشم زیبا؛ جملات ادبی و خاص برای چشم های زیبا

اس ام اس درباره چشم

چشـم هـــایت؛ دل مــن ؛ کـــار خـدا یـا قــسمت؟

و در ایـــــن غــــائله تشخیص مـــــقصر ســـخت است

به فریاد نگاهم گوش کن گر بسته ام لب را

که با چشم سخنگویت هزاران گفتگو دارم

چشم خود بستم که دیگر چشم مستت ننگرم

ناگهان دل داد زد…دیوانه من می بینمش!!

میزنم عینک به چشمم

درس میخوانم ولی

پنج ساعت روی یک خط

مانده ام در فکر تو

من جایی از تو کم می‌آیم که خدا بزرگ‌تر است

بزرگ‌تر از تمامِ دنیا جایی کوچک است

گم می‌شوم

من به تو وصل‌ام بدجوری

که نخی

و باریک‌تر

موهایی که نازک‌تر از سی‌وسه پل

از دست‌های من رگ‌های آبی یا تو خسته‌تر از آبی؟

بگو به کدام دست قطع کنم رگ‌های تو را از زمین؟

داس: من و تبر از تو

بی‌ریشه‌ام

حتا بُنِ موهای‌ام

ای رنگْ پریده!

و به یک چشم خواب‌ام می‌کند دو گیلاس چسبیده به هم

چشم و ابرو و رخ یار چه زیباست ولی

من گرفتار لب و فتنه ی یک خال شدم

گفته بودی برایت چیزی بنویسم

چیزی نمی نویسم !

چشم هایم را که بخوانی

برای ســـــــــــال ها از تو نوشتن کافی است . . .

قبله را گم کرده ام,یک لحظه از چشمم برو

چادرت را سر نکن,با کعبه قاطی میشوی

چشم ها دروغ نمی گویند

چندبار بهتان گفتم که اشتباه اساسی شما کم بها دادن به اهمیت چشم است

زبان آدمی شاید بتواند حقیقت را کتمان کند، ولی چشم ها هرگز

دلم بهانه تو را دارد

تو میدانی بهانه چیست !

بهانه همان است که شب ها

خواب از چشم من میدزدد ….

بهانه همان است که روزها

میان انبوهی از آدم ها

چشمانم را پی تو می گرداند …

بهانه همان صبری است که به لبانم سکوت میدهد …

تا گلایه ای نکنم از نبودنت …

متن درباره چشم زیبا؛ جملات ادبی و خاص برای چشم های زیبا

شعر ناب درباره چشم زیبا

نه مرا خواب به چشم و نه مرا دل در دست

چشم و دل هر دو به رخسار تو آشفته و مست

ناز ِآن چشمی که یک تصویر کوچک از تو دید

بعد از آن تا انتها بر خوب‌رویان، دیده بست

این دهانِ باز و چشم بی‌تحرّک را ببخش

آن‌ قدر جذّابیت داری که حیرت می‌کنم

نفرین به شعر هایم اگر چشم های تو

اینگونه از شنیدنشان گریه می کند

چشمهایت شعر و مردم شعر دزدی میکنند

حفظ چشمان تو از آیات قرآن سخت تر

دریغ که نفسی…

به نفسی

بند نمی شود! .

دهان دقیقه ها را…

گچ می گیرم

که مهر سکوت

بر پیشانی خاک آلود واژه ها

گرفته باشم!!! .

چکه چکه از چشمهایم…

جاری می شوی

در پهنه ی شوره زار گونه هایم!!!

چرخ میزنم…

پشت بالهای پاییز

در کوچه پس کوچه ی

تاریک خیالت!!!

و تو هنوز نمی دانی…

چه کردی با من

که اینگونه

در حل معمایت مانده ام… .

وقتی که چای چشم پر رنگ تو دم باشد

مردی که پیشت می نشیند خسته تر بهتر

نمی دانم چه پیوندی ست بین چشم و لب هایت

که در چشمت عسل داری ولی لب هات شیرین است

گاه آن کس که به رفتن چمدان می بندد

رفتنی نیست … دو چشمِ نگران می خواهد

تو
مرد دل کندن
از چشم هایم نیستی!
این را
از نگاه هر شبت
به عکسم می فهمم!
یواشکی هایت
همیشه دلم را می لرزانند!

خنده های دلنوازت
یاس ایوان منست

اخمهای گاه گاهت
بغض پنهان منست

وای بر حال دلم
گر چشم تو ابری شود

اشکهای توست اما
قطره جان من است

متن درباره چشم زیبا؛ جملات ادبی و خاص برای چشم های زیبا

متن عاشقانه و رمانتیک درباره چشم

چگونه پنهانت کنم

وقتی که چشمانم از تو سخن می گویند

زندگی را اشکی بیش نمیدانم

پس بگذار با اشک چشمانم

بنویسم

دوستت دارم

در انتهای بن بست

دیوارها میخندند

با ریزودرشت دندانهایشان..!!!

بگذارشهادت دهند

گلهای ابریشم

بلوط های رقصان زیر پای سنجاب ها

معاشقه ی برکه و ماه را !!!!

آسمان الماس ببارد…

وزمین

روی گسلهای مست

تورا بخواند

دستانم زوزه ی گرگ را بردسته ی دوتار بدوزد!!!

چشمانت

در میان تحریرهای حنجره گرگ

وچشمان نابینای من

سردرگم!!!!

بگذار آغوشت …

ترس برسینه ام بریزد

تا زیر ابریشم کنار برکه

در رویای تو تمام شوم..!!!

پرواز کن…

شب بوها

زمین را پر کرده اند از بوی حسادت

قرارمان

پشت پرچین مهتاب

آنجا که ماه

شاهد عقدمان خواهد شد!

و در آن لحظه که در دریای چشمانت غرق میشوم

تنها صدایت غریق نجات من است

تو که باشی

از چشمانم

شعر که هیچ

زندگی می تراود

این دیده نیست، لایق دیدارِ رویِ تو

چشمی دگر بده ، که تماشا کنم تو را

کاش تکلیف مرا چشم تو روشن بکند…!

از وقتی که
آبیِ چشمانت را دیده ام
شناگرِ ماهری شده ام
از بس که
غرق چشم‌هایت شدم

گفته بودی چشــم بردارم من از چشمانِ تو

چشم هایم بی تو بارانیست ٬ حرفش را نزن

دلی نمانده برایم که سمت و سوی تو باشد

کسی نمانده در این تن که مست بوی تو باشد

نه طبع مانده برایم ز زلف و روی تو گویم

نه مصرعی و نه بیتی که گفتگوی تو باشد

مرا دگر نه خیالیست شکل ماه تو باشد

نه نای رفتن و گشتن که جستجوی تو باشد

خیال داری از این هم دور تر شوی باشد

دو چشم خیس ندارم در آرزوی تو باشد

متن درباره چشم زیبا؛ جملات ادبی و خاص برای چشم های زیبا

جمله های خاص درمورد چشم

چشمی کنارِ پنجــــره
هر روز به راه آمدن

پاییز هم میرود
اما هنوز …….
چشمی کنارِ پنجــــره

گاهی
بهترین
شعرهای دنیا هم
نمی‌تواند
اندوهِ چشمان زنی را بکاهد

چشم مستش عین ناز ، ابروی مشکین ناز محض

این چه طوفان است یا رب ، ناز بر بالای ناز؟!

زیباتر از چشمان تو
چشمان من بود

وقتی که
تصویرت

بر آنها نقش می‌بست

نباید می فهمیدی

دوست دارم …

لعنت به چشمانی

که بی موقع

دهان باز کردند ….!

چشمهای تو

جور دیگریست،

آدم هوس می کند

“دوستت دارم” بگوید!

دو چشمم نم نمِ باران و دل دشتِ کویر امشب

بیا بانو ! مدارا کن ٬ دو دستم را بگیر امشب

در هر گوشه ای

از این ولایت که بمیرم

می توانم دوباره زنده شوم اما؛

هراس من از غربت است

غربت در چشمان تو

که چون بیگانه ای مرا می نگرند…»

لحظه بغض نشد حفظ کنم چشمم را

در دل ابر نگهداری باران سخت است

چشم های تو چه زیباست خدا رحم کند

ماه هم محو تماشاست خدا رحم کند

متن درباره چشم زیبا؛ جملات ادبی و خاص برای چشم های زیبا

پیامک احساسی درباره چشم

دم چشم‌ هایت گرم

با آن

دوستت دارم‌ های عاشقانه‌ اش

از زیر زبانت که نمی‌ توان حرف کشید…

لب من عطر تو را دارد و من می ترسم

نکند مادرم از بوسه ی مان بو ببرد

باز هم خیره به عکست شده ام تا شاید

این سری چشم تو را چشم من از رو ببرد

بیدار می‌ شوی

و دانه‌های سُرمه‌ ات سرمَست،

خدا به فریادِ سُرمه‌ ای برسد

که شبی را

در چشمانِ تو

سپری کرد…

اگر تمام شاعران جهان را …

یک جا جمع کنند …

و از آن ها بخواهند …

از چشمان تو شعری بنویسند …

تمام آن ها در برابر آبی چشمانت …

شعر را از یاد می برند …

اکنون باید دریافته باشی …

که هر زمان در چشمانت …

نگاه می کنم …

دلیل سکوتم چیست ؟

من در چشمان تو …

زندگی را …

زندگی می کنم …

به یاد آن کسی که …

چشمهایش برده جانم را

تفاءل می زنم هر شب

مفاتیح الجنانم را …

خواب نمی رود

چشمانی

که تو را

دیده باشد

دم چشم‌ هایت گرم

با آن

دوستت دارم‌ های عاشقانه‌ اش

از زیر زبانت که نمی‌ توان حرف کشید…

از جان جدا شده

چون آبی که از چشم

و مویی که از سر فرو میریزد

که مرا هرگز ندید

و تظاهر کرد

به تماشا

به سوگند

که از یاد نمی برم

من

در آخر اسمم

من

آی ابتدای صدا کردن

و پاسخی نشنیدن

مرا بخوان:

سارای

ای سر رفته از حوصله اساطیر

مغروقه آرپا

که آب زندگی ام را برد

و بهتر که برد

مرگ

بهتر است از باختن

در چشم های تو

گیرم هنوز تشنه ی حرف تو ام ولی

گوشی مگر برای شنیدن گذاشتی ؟

آلوچه های چشم تو مثل گذشته اند

اما برای من دل چیدن گذاشتی ؟

متن درباره چشم زیبا؛ جملات ادبی و خاص برای چشم های زیبا

متن در وصف چشم رنگی قشنگ

چشمانت

دوباره

به رنگ سبز بود…

به رنگ دشتهای وسیع آب‌خورده‌ی بهار زده! در حاشیه یک رودخانه‌ی بزرگ

رودخانه ای که بار آب شدن برفهای کوهسار را به دوش می کشد…

یا به رنگ جنگل

جنگل سر سبزی که تازه طراوت را هدیه گرفته از یک باران بی امان در فروردین زیبا …

شاید هم به رنگ درختان نارنج بود وقتی که همه‌ی شهر مدهوش از بوی بهار نارنج ، عاشقانه شعر رفاقت را زمزمه میکنند…

نمیدانم…

اما سبز بود…

آنقدر سبز و زیبا که گویی در روزهای آخر زمستان ،

دختر پاییز ،

زیبایی را به رخ درختان ِ درخوابْ می کشد

تا زایشی عاشقانه را در بهار تجربه کنند…

کمی تا قسمتی ابریست چشمان تو انگاری

سوارانی که در راهند میگویند می باری

تو را چون لحظه های آفتابی دوستت دارم

مبادا شعله هایم را به دست باد بسپاری

مبادا بعد از آن دیدارهای خیس و رویایی

مرا در حسرت چشمان ناز خویش بگذاری

زمستان بود و سرمایی تنم را سخت می لرزاند

و من در خواب دیدم در دلم خورشید می کاری

هوا سرد است و نعش صبح روی جاده می رقصد

چشم مستت از غزل
دیوانه می سازد مرا
مستیت در شاعری
افسانه می سازد مرا
راز عشقت با کسی
هرگز نمی گویم بدان
گرچه می دانم غمت
غمخانه می سازد مرا

در زلف تو آشوب زمن می‌بینم

بیگانه نبیند آنچه من می‌بینم

او پیچ و خم و تاب و گره می‌نگرد

من بخت سیاه خوبشتن می‌بینم

می خواستم که سیر ببینم تو را …!

نشد !

ای چشم بی قرار !

چه جای خجالت است ؟!

زلزله

نامی که بر چشمان زیبایت رواست !

چون نگاهم می کنی

هـــــرلحظه ویـــــران می شوم !

باوجود احــــترامی که برایت قائلم

لعنتی لعنت به آن چشمان لاکردار تو

نظرات کاربران