در این بخش مجموعه اشعار و متن مداحی ماه محرم را گردآوری کرده ایم. در ادامه اشعار بلند و زیبای حسینی برای شهادت حضرت حسین (ع) و یارانش در صحرای کربلا را می خوانید.
متن نوحه و مداحی ماه محرم
بسم الله روضه خون اومد ماه جنون
باز جمعیم دور هم چند خط روضه بخون
بسم الله سینه زن بازم سینه بزن
تو ماه غربت ارباب بی کفن
ذکر عالمین(حسین) 4
غرق شور و شین(حسین) 4
فبک للحسین (حسین)4بخون ای اکبر ناظم از علی اکبر و قاسم
از روضه شش ماهه از قمر بنی هاشم
سقای دشت کربلا اباالفضل
دستش شده از تن جدا اباالفضل
بسم الله دم بگیر پاشو پرچم بگیر
با ذکر یا حسین هوش از عالم بگیر
بسم الله محتشم بنویس از درد و غم
شعری با جوهر اشک اهل حرم
مجلس عزاست (حرم) 4
روضه ها بپاست (حرم) 4
روضه خون خداست (حرم)4
ذکر عالمین (حسین) 4
غرق شور شین (حسین)4
فبک للحسین (حسین)4ماه روضه اربابه دل فاطمه بی تابه
از تو آسمون چشما داره می باره خونابه
کرببلا غوغا شده واویلا واویلا
صاحب عزا زهرا شده واویلا واویلا
در خیمه قحط آبه واویلا واویلا
روز مرگ ربابه واویلا واویلا
بسم الله آسمون از غم شو واژگون
وای از حال حسین وای داغ جوون
بسم الله نوکرا حیّ علی العزا
امشب روضه بریم گودال قتله گاه
ظالم از جفا (نزن)4
پیش چشم ما (نزن)4
بس کن از قفا (نزن)4
ذکر عالمین (حسین)4
غرق شور و شین (حسین)فبک للحسین (حسین)
ذوالجنان به حرم برگرد
کردی خون جگرم برگرد
بشنو گریه ی این دختر
دیگه با پدرم برگرد
ای کشته دشت بلا حسین جان حسین جان
گشته سرت از تن جدا حسین جان حسین جان
لب گودال زمین خورد و به دریا افتاد
آنقدر نیزه تنش دید که از پا افتاد
سنگ ها از همه سو سمت عمو آمده اند
یک نفر در وسط معرکه تنها افتاد
بر روی خاک که با صورت خونین آمد
تیرها در همه جای بدنش جا افتاد
در دهانی که پر از خون شده … بی هیچ خبر
نیزه ای آمده و ذکر خدایا افتاد
عرق مرگ نشسته است به پیشانی او
بر سر سینه کسی آمده با پا افتاد
«زیر شمشیر غمش رقص کنان آمده ام»
قرعه ي کار به نام من شیدا افتاد
«بعد از این دست من و دامن آن سرو بلند»
که چنین پای دم آخرش از پا افتاد
بازویم ارثیه ي فاطمه باشد که کبود
پیش چشمان پُر از گریه ی بابا افتاد
خوب شد مثل پدر مثل عمو عباسم
سر ِمن در بغل حضرت آقا افتاد
خوب شد کشته شدم ، اهل حسد ننوشتند
پسر مرد جمل از شهدا جا افتاد
نفس بده که فقط از حسین دم بزنم
سرم فدای قدمهات آرزو دارم
که سرنوشت خودم را بخون رقم بزنم
سرم هوای تو دارد دلم هوای ضریح
چه می شود که سری گوشه ی حرم بزنم
کنار سینه زنان چه می شود ارباب
میان صحن و سرایت شبی قدم بزنم
هزار حاجتم اما رسیده ام امشب
که چشم بر قدم صاحب علم بزنم
نفس بده که ز شب تا غروب تاسوعا
میان نوحه کنانت دوباره دم بزنم
اشعار مداحی حسینی
تسلیت ای یاران ماه محرّم شد
ماه محرّم شد
بـزم عزاداران حلقه مـاتم شد
حلقه ماتم شد
جبریل امین سینه زده جامه دریده
خون جگر فاطمه از دیـده چکیده
ماه عزا آمد (2)گریه کن ای دیده مـاه عزاداری است
ماه عزاداری است
درهمــۀ عــالم خونحسین جاری است
خونحسینجاری است
بر پـا شده در مـاه عـزا شور قیامت
زین ماتم عظمی سر مهدی به سلامت
ماه عزا آمد (2)جنّ و ملک بـا هم گریه کنید امشب
گریه کنید امشب
در مهِ خون گردد خون به دل زینب
خون به دل زینب
این ماه به خون خفتن هفتاد و دو یار است
از خـون همـه دشت بـلا باغ و بهار است
ماه عزا آمد (2)ارض و سما شــورِ روز جزا دارند
روز جزا دارند
فــاطمه و حیــدر هر دو عزا دارند
هر دو عزا دارند
آید به سوی کرب و بلا از دل صحرا
بـا خیـل بنیهـاشمیان یوسف زهرا
ماه عزا آمد (2)در مه خون سقا نقش زمین گردد
نقش زمین گردد
غرقه به خون ماه امبنین گردد
امبنین گردد
در مـاه عـزا کـس نکنـد یـاری زینب
خون گریه کن ای دل به عزاداری زینب
ماه عزا آمد (2)این مه خون ماه شیون و واویلاست
شیون و واویلاست
در یم خون پرپر دسته گل لیلاست
دسته گل لیلاست
زینب زند از داغ علی بر سر و سینه
ریـزد بـه روی پیکر او اشک سکینه
ماه عزا آمد (2)
مطلب مشابه: اشعار درباره حضرت ابوالفضل عباس (ع) و شب تاسوعا با شعر کوتاه و بلند غمگین
عالم به ماتم تو حسینیۀ غم است
یعنی که فصل سوک و عزا، فصل ماتم است
از عرش تابه فرش تمام فرشتگان
فریاد می زنند که ماه محّرم است
هفت آسمـان پُر است ز گرد عزای تو
چشمـان مهر و ماه ز داغ تو پُر نم است
کعبه سیاهپوش عزایت شد و هنوز
شور غمت به سینۀ پُر شور زمزم است
بعد از گذشت این همه سال از شهادتت
گلزار دین هنوز ز خون تو خُـّرم است
تا با خبر شوند همه عالم از غمت
یادآور غم تو رسول مکّرم است
تا فیضی از فضیلت غم های تو برند
خلوت نشیـن سوک تو موسی و آدم است
هرجا به پاست محفل سوکت، به پیش چشم
تصویر کربلای تو آنجا مجسّم است
از هر غمی که بر دل ما خیمه می زند
فرموده اند گریۀ بر تو مقّدم است
ازحُرمت غمت چه بگویم که تا به حشر
زهرا سیاهپــوش عزایت دمادم است
چون محتشم «وفائی »غمگین به گریه گفت
«باز این شورش است که در خلق عالم است»
ای ساربان آهسته ران آرام جان گم کرده ام
آخر شده ماه حسین من میزبان گم کرده ام
در میکده بودم ولی بیرون شدم چون غافلین
ای وای ازین بی حاصلی عمر جوان گم کرده ام
پایان رسد شام سیه آید حبیب من ز ره
اما خدا حالم ببین من مهربان گم کرده ام
ای وای ازین غوغای دل از دلبرم هستم خجل
وقت سفر ماندم به گل من کاروان گم کرده ام
نعمت فراوان دادی ام منت به سر بنهادی ام
اما ببین نامردی ام صاحب زمان گم کرده ام
من عبد کوی عشقم و من شاه را گم کرده ام
آقا تو را گم کرده ام مولا تو را گم کرده ام
بنوشتم این نامه چنین با خون دل ای مه جبین
اما ببین بخت مرا نامه رسان گم کرده ام
سایه ی لطف شما از سر من کم نشود
سر من غیر شما پیش کسی خم نشود
ظلم در حق خودم کردم اگر روز به روز
در دلم عشق بنی فاطمه محکم نشود
از خدا خواستم امشب وسط سینه زنی
ذره ای مهر شما از دل من کم نشود
هیچ ماهی شب و روزش به محرم نرسد
هیچ روزی دهم ماه محرم نشود
روضه کرب وبلا طعنه زند بر غم غیر
غم ایام که بالاتر از این غم نشود
اشک حاشا که در این روضه تبرک نشود
بچکد بر تن بیماری و مرحم نشود
دلش از سنگ شود سخت تر و دل نشود
حال هر کس که در این تعزیه درهم نشود
پرچم راه خدا دست محبان شماست
هر که بی راهه رود حامل پرچم نشود
شعرم از عمق وجود است اگر چه مَثَل
مقبل و منزوی و انور و میثم نشود
شاعر : حسنعلی بالایی
شهر کوفه یا حسین وادی درد و بلاست
پذیرایی کردن از مهموناش با نیزه هاست
توی این شهر ستم مردی پیدا نمی شه
تا غریب و نکشن عقده شون وا نمیشه
کوچه کوچه میرم و دم از عشقت میزنم
شده ذکر لب من به فدات جون و تنم
(یا حبیبی یا حسین)من که سردار توأم سردار سر من
توی این شهر نشده هیچ کسی یاور من
مسلمت تنها شده بین این شهر بلا
تو رو جون خواهرت یا حسین کوفه میا
مردم اینجا به من میزنن زخم زبون
پره سنگ و آتیشه میون دامناشون
(یا حبیبی یا حسین)نیمه ی شب شده و سر رو دیوار می زارم
بین کوچه های شهر من پناهی ندارم
دل مردم پره از بی وفایی ای حسین
متاع چشماشونه بی حیایی ای حسین
نیا که غرق عطش طفل شیر خواره میشه
گوشواره ی دخترت با گوشش پاره میشه
(یا حبیبی یا حسین)
دوباره ماه محرّم، دوباره بوی حسین
دوباره بر سر هر کوچه گفتوگوی حسین…
حسین، وارث کشف و شهودِ غار حراست
چه های و هوی محمّد، چه های و هوی حسین
نبستهاند به روی حسین، هرگز آب
فرات، آب ننوشید از گلوی حسین
فرات، تشنۀ لبهای تفتهجوشَش بود
فرات، آب شد از شرم، روبهروی حسین
قتیل قبله همیشه به یاد میمانَد
بیا که مُهر نماز است، خاک کوی حسین
چنین که در دل من، داغ کربلا جاریست
شهید میشوم از هُرم آرزوی حسین
طلوع میکند آخر طلیعۀ موعود
مسیر قبله عوض میشود، به سوی حسین
شاعر : مرتضی امیری اسفندقه
تسلیت ای یاران ماه محرم شد
ماه محرم شد
بـزم عزاداران حلقه مـاتم شد
حلقه ماتم شد
جبریل امین سینه زده جامه دریده
خون جگر فاطمه از دیـده چکیده
ماه عزا آمد (2)
گریه کن ای دیده مـاه عزاداری است
ماه عزاداری است
در همه عــالم خون حسین جاری است
خونحسینجاری است
بر پـا شده در مـاه عـزا شور قیامت
زین ماتم عظمی سر مهدی به سلامت
ماه عزا آمد (2)
متن نوحه حزن انگیز حسینی
نفس بده که نفس پای این علم بزنم
نفس بده که فقط از حسین دم بزنم
سرم فدای قدم هات آرزو دارم
که سرنوشت خودم را بخون رقم بزنم
سرم هوای تو دارد دلم هوای ضریح
چه می شود که سری گوشه ی حرم بزنم
کنار سینه زنان چه می شود ارباب
میان صحن و سرایت شبی قدم بزنم
هزار حاجتم اما رسیده ام امشب
که چشم بر قدم صاحب علم بزنم
نفس بده که ز شب تا غروب تاسوعا
میان نوحه کنانت دوباره دم بزنم
کم کم غروب واقعه از راه می رسید
یک زن میان دشت، سراسیمه می دوید
این خیمه ها نبود که آتش گرفته بود
آتش میان سینه ی او شعله می کشید
راهی نمانده بود برایش به غیر صبر
باید دل از عزیز سفر کرده می برید
مردی که رفت و از سر نی حس بودنش
قطره به قطره سرخ و غریبانه می چکید
آن مرد رفت و واقعه را دست زن سپرد
باید حماسه پشت حماسه می آفرید
عباسم و خون حسین در بدن دارم
صد باغ گل بر پیکر از زخم تن دارم
با حسینم تا که هستم، این دو چشمم، این دو دستم
اگر شود نشان تیر چشم خونبارم
دست از حسین ابن علی برنمیدارم
با حسینم تا که هستم، این دو چشمم، این دو دستم
دریا ز خون دیده ام گشته گلباران
پیشانیم را بشکنید ای ستمکاران
با حسینم تا که هستم، این دو چشمم، این دو دستم
سقایم و جاری بود خون ز کام من
در محضـر زهـرا بود این کلام من
با حسینم تا که هستم، این دو چشمم، این دو دستم
در موج دریا بر تنم، التهاب افتاد
تصویر لب های حسین روی آب افتاد
با حسینم تا که هستم، این دو چشمم، این دو دستم
بر کام خشک تشنگان می کنم زاری
اشک سکینه گشته از چشم من جاری
با حسینم تا که هستم، این دو چشمم، این دو دستم
با آنکه در دریای آب لب نکردم تر
خجلت ز اصغر میکشم تا صف محشر
با حسینم تا که هستم، این دو چشمم، این دو دستم
امشب به فلک رود خروشم
آوای عزا رسد به گوشم
افتاده به سینه جنب و جوشم
تا پیرهن سیه بپوشم
من سینه زن حسین هستم
در حلقۀ ماتمش نشستم
مظلوم حسین جان
خون دل ما دم حسین است
تنها غم ما، غم حسین است
این ماه محرّم حسین است
هنگامۀ ماتم حسین است
ما گریه و اشک و آه داریم
ما پیرهن سیاه داریم
مظلوم حسین جان
هنگام عزا فرا رسیده
سرو قد مصطفی خمیده
رنگ از رخ فاطمه پریده
سرها شود از بدن بریده
این ماه عزاست ایهاالناس
اُفتد ز بدن دو دست عباس
مظلوم حسین جان
ای فاطمه صاحب عزایت!
دل عاشق دشت کربلایت
چشمی! که بگریم از برایت
اشکی که کنم روان به پایت
من در جگرم شراره دارم
داغ تن پاره پاره دارم
مظلوم حسین جان
یا فـاطمه رو به کربلا کن
امشب به حسین خود دعا کن
یاد سرِ از بدن جدا کن
در مقتل خون، خدا خدا کن
کن گریه برای نور عینت
لب تشنه فدا شود حسینت
مظلوم حسین جان
بر سینه و سر بزن برادر
این ماه ز تیغ و تیر و خنجر
مقتول شود علیِّ اکبر
لب تشنه و پاره پاره پیکر
گردیده حسین کربلایی
یا حضرت فاطمه کجایی؟
مظلوم حسین جان
در سینه نفس شده شراره
انگار که میکنم نظاره
بر حنجر طفل شیرخواره
گریم به گلوی پاره پاره
ماه عطش است و قحط آب است
شرمنده ز اصغرش رباب است
مظلوم حسین جان
شاعر : حاج غلامرضا سازگار
از آن خوشم که شدم نوکر سرای حسین
منم غلام کسی که بود گدای حسین
دو چشم داده خداوند تا که گریه کنم
یکی برای حسن آن یکی برای حسین
یقین که آتش دوزخ حرام گردیده
به جسم آنکه بود یار آشنای حسین
برای بخشش کوه گناه یک راه است
بریز قطره ی اشکی تو در عزای حسین
کبوتر دل عشاق هر شب جمعه
نشسته است روی گنبد طلای حسین
خدا کند که شبی زائر حرم گردیم
و جان دهیم همان شب به کربلای حسین
به گوش جان تو اگر بشنوی هنوز آید
ز زیر نیزه و تیغ و سنان صدای حسین
دلی كه سینه زن هر شب محرم شد
دلی كه سینه زن هر شب محرم شد
صدای هر تپشش ذكر یا حسینم شد
به یاد غربت یک لحظه تو این گونه
بساط گریه هر روز من فرا هم شد
شبی كه در دل من خیمه زد غم از هر سو
دلم حسینیه بغض و آه و ماتم شد
فدای زلف پریشان تو كه بر نیزه
برای قافله سالاری تو پرچم شد
فرشته مثل رقیه سیاه می پوشد
حسین سایه تو از سر همه كم شد
همیشه هر شب جمعه امید دارم كه
دوباره زائر شش گوشه تو خواهم شد
قسم به عشق كه رنگ حسین می گیرد
دلی كه سینه زن هر شب محرم شد
نظرات کاربران