خواندن تنها یک ابزار آموزشی نیست؛ بلکه بارها ثابت شده که تأثیر قابل توجهی بر بهزیستی روانی کودکان و نوجوانان دارد.
تحقیقات نشان دادهاند که توانایی خواندن برای موفقیت تحصیلی کودکان از جایگاه اجتماعی-اقتصادی آنها هم مهمتر است. مهارتهایی که خواندن در اختیار کودک میگذارد، در مسیر زندگی او نقشی اساسی ایفا میکند.
در حین مطالعه، کودکان به طور مداوم مهارتهای عاطفی را تمرین میکنند. سازمان جهانی بهداشت نیز بر اهمیت مهارتهای عاطفی در تعیین وضعیت سلامت روان تأکید کرده است. از تمرین تمرکز و سکوت گرفته تا همدلی با شخصیتهای داستان، خواندن از سنین پایین به کودکان کمک میکند تا مهارتهای احساسی حیاتی را بیاموزند و در برابر مشکلات زندگی مقاومتر شوند. در مطلب پیش رو به معرفی چند کتاب می پردازیم،کتابهای روانشناسی کودک، کتاب تربیتی کودک، کتاب برای اضطراب کودک. این کتابها به موضوعاتی مانند غم، ترس از جدایی، سوگ و… می پردازند.

چگونه کتابها میتوانند به سلامت روان کودک کمک کنند؟
خواندن باعث تقویت عملکرد شناختی مغز میشود و غرق شدن در داستانها، درک بهتر دنیا را برای کودک ممکن میکند. دانشگاه کمبریج ارتباطی مستقیم بین خواندن تفریحی در کودکی و سلامت روانی بهتر در دوران نوجوانی یافته است. مشارکت قوی در خواندن در سنین سه تا نه سالگی، بر بهزیستی روانی در آینده تأثیرگذار است. هرچه مهارت خواندن کودکان بیشتر باشد، توانایی یادگیری، سلامت روان، و الگوهای خواب منظمتری خواهند داشت.
تقویت هوش هیجانی
کودکان از طریق خواندن داستانها با شخصیتهایی آشنا میشوند که احساساتی مشابه خودشان را تجربه میکنند: شادی، ترس، خشم، حسادت یا امید. وقتی یک کودک داستانی دربارهی شخصیتی میخواند که با شکست یا ناراحتی روبهرو شده و سپس بر آن غلبه کرده است، در واقع در حال یادگیری الگوهای سالم برای مواجهه با احساسات است.
این تجربهها، بدون آنکه کودک مستقیماً درگیر موقعیت شود، به او درک عمیقتری از هیجانات انسانی و چگونگی پاسخ به آنها میدهد—همان چیزی که روانشناسان از آن به عنوان هوش هیجانی یاد میکنند.
آموزش مدیریت احساسات
داستانها فضای امنی را برای کودکان فراهم میکنند تا با احساسات پیچیده روبهرو شوند. مواجهه با شخصیتهایی که احساساتشان را بیان میکنند یا روشهایی برای آرامکردن خود دارند، به یک کودک میآموزد که خود نیز میتواند احساساتش را بشناسد، آنها را نامگذاری کند و به شیوهی سالمی مدیریت کند.
این فرایند به ویژه برای کودکانی که هنوز نمیدانند چگونه خشم، غم یا ترسشان را ابراز کنند، بسیار ارزشمند است.
کاهش اضطراب
خواندن میتواند برای کودکان یک فعالیت آرامبخش و کاهشدهندهی اضطراب باشد. تمرکز روی داستان، جدا شدن موقت از دنیای واقعی، و فرو رفتن در دنیایی خیالی، به کودک فرصت استراحت روانی میدهد.
همچنین داستانهایی که به موضوعات چالشبرانگیز مانند ترس از تاریکی، ترس از تنهایی، ترس از جدایی از والدین یا ورود به مدرسه میپردازند، به فرزندان ما کمک میکنند تا با این نگرانیها روبهرو شود و بداند که دیگران هم چنین تجربههایی داشتهاند.
افزایش حس همدلی و اعتماد به نفس
وقتی کودک تجربههای شخصیتهای مختلف را دنبال میکند، کمکم یاد میگیرد که جهان فقط از نگاه او دیده نمیشود. این یعنی رشد همدلی: توانایی دیدن و درک احساسات دیگران.
از طرفی، زمانی که کودک داستانهایی دربارهی موفقیت، غلبه بر چالشها، یا قدرت درونی شخصیتها میخواند، ناخودآگاه خود را جای آن شخصیتها میگذارد و این باعث افزایش اعتماد به نفس و باور به تواناییهای خودش میشود.

۱۰ کتاب فوقالعاده برای تقویت سلامت روان کودک
پاستیل های ضد قلدری!
بوبت دختر زورگو و قلدری است. به دیگران زور میگوید و آنها را تهدید میکند. هیچ کس از او خوشش نمیآید. همهی بچهها از او میترسند. تا این که یک روز یکی از بچهها تصمیم میگیرد این موضوع را با مادرش در میان بگذارد. مادرش به او یاد میدهد تا چطور جلوی زورگویی بوبت بایستد.
آقای همیشه نگران
کوین پسرکی است که اختلال وسواس فکری – عملی ( اختلال وسواس اجباری) دارد. او هرشب سوالهای تکراری میکند ، قبل از خواب چندین بار زیر تختش را نگاه میکند و تمام اسباببازیهایش را پشت سر هم ردیف میکند ، وگرنه خوابش نمیبرد. تازه، گاهی اوقات فکر میکند مادرش موجود فضایی است ! کوین با کمک پدر و مادر و مشاورش یاد میگیرد چطور از عهدهی این مشکلش بر بیاید.
ای وای، گم شدم!
سارا از اینکه با همکلاسیهایش به گردش علمی میرود خیلی خوشحال است. اما وقتی جلوی یک مغازه میایستد، دوستانش را گم میکند و نمیتواند آنها را پیدا کند. سارا سعی میکند آرام باشد و فکر کند. او اطلاعات شخصی خود و نشانی خانه را میداند. پس از یک بزرگتر کمک میگیرد و به او میگوید که گم شده است.
بابا و مامانم دیگر باهم دوست نیستند
در گذشته، پدر و مادرِ شخصیت اصلی داستان مانند دو دوست صمیمی بودند و خانوادهای خوشبخت را تشکیل میدادند. اما بهتدریج همهچیز تغییر میکند. اختلافها و مشاجرهها آغاز میشود و فضای خانه پرتنش میشود، تا جایی که والدین تصمیم میگیرند جدا از هم زندگی کنند.
در آغاز، این جدایی برای کودک سخت و ناراحتکننده است، اما کمکم درمییابد که حالا همه آرامتر و خوشحالترند و دیگر جای نگرانی نیست.
امیلی و گل های پرنده ی بن
امیلی خیلی دلش برای بن تنگ شده بود. وقتی امیلی برادر کوچکش را بعد از یک بیماری طولانی از دست میدهد خیلی خیلی ناراحت، عصبانی و تنها میشود.
با حمایت و درک پدر و مادرش، امیلی میفهمد که وقتی کنار مامان و بابا میخوابد، حالش بهتر میشود. وقتی دربارهی احساساتش حرف میزند یا دربارهی بن سؤال میکند، بهتر میشود. حتی انجام کارهای بچگانه هم به او کمک میکند. ولی بیشتر از هرچیز، حس میکند وقتی یاد بن میافتد و لحظههای شادی را که باهم داشتند، به یاد میآورد، ناراحتیاش کمتر میشود و این کار آرامش بیشتری به او و خانوادهاش میدهد.
خانه ی جدید گربه بزرگه
ارنی بزرگه گربهی هنری کوچولو است. وقتی هنری کوچولو به او خبر میدهد که قرار است خانهشان را عوض کنند، ارنی بزرگه ناراحت میشود؛ از محلهی جدید خوشش نمیآید. اما به مرور متوجه میشود که محلهی جدید پر از چیزهای جالب و دیدنی است. با مطالعهی این کتاب کودکان میآموزند که اگرچه عوض کردن خانه و محیط زندگی در ابتدا ممکن است ناخوشایند باشد، اما به مرور میتوان جذابیتهای محل جدید را کشف کرد و از زندگی در آنجا لذت برد.
ترس های من (خودت را بهتر بشناس)
همهی ترسها یکسان نیستند: بعضی از آنها مفیدند و ما را در برابر خطرها محافظت میکنند، و بعضی دیگر فقط ما را عقب نگه میدارند. این کتاب به کودک یاد میدهد چطور میان این دو تفاوت بگذارد، چطور با ترسهای آزاردهنده روبهرو شود و چطور با تمرین، اعتمادبهنفسش را بالا ببرد.
این کتاب با زبانی ساده و مستقیم به کودکان میگوید که ترس داشتن چیز عجیبی نیست؛ همه میترسند — از تاریکی، از قضاوت دیگران، از دعوای پدر و مادر یا حتی از اینکه فکر کنند بهاندازهی کافی باهوش نیستند.
اتفاق بد برای همه پیش می آید
«شرمن» مثل خیلی از بچههای دیگر زندگی شادی داشت تا اینکه یک روز بدون اینکه خودش بخواهد یک اتفاق بد را از نزدیک دید. او مدتها حالش بد بود تا اینکه با خانم میپل صحبت کرد. خانم میپل به او کمک کرد که احساسات خودش را با نقاشی کشیدن و صحبت کردن بیان کند. این روش به او کمک کرد که حالش بهتر شود. این کتاب روشهای مقابله با استرس پس از حادثه را به کودکان میآموزد.
فقط، مامانم رو می خوام! (شازده فرفره)
«فقط مامانم رو می خوام!» این جمله تکراری شازده فرفره است که در هر زمانی که موقعیت ناراحتکنندهای را تجربه میکند مادرش را صدا میزند. او دوست دارد همیشه پیش مادرش باشد: موقع بازی موقع نقاشیکردن موقع خواب تا زمین میخورد و میترسد ناراحت میشود گریه و زاری میکند مامانش را میخواهد تا اینکه یکبار میروند مهمانی…
بادکنک غمگین چطور خوشحال شد؟
راوی داستان، یک بادکنک ناراحت است. او دیگر مثل قبل بالا نمیرود، بادش کم شده، و نخی که به پایش بسته بودند گره خورده. بادکنکهای دیگر که نگران او هستند، تلاش میکنند به روشهای مختلف کمکش کنند. این داستان نمادین و پر از همدلی، به کودکان یاد میدهد که احساس غم چیز عجیبی نیست و میشود با کمک دیگران، شناخت احساسات و یادگیری مهارتهای مقابلهای، دوباره حال خوب را تجربه کرد.
نکاتی برای والدین هنگام خواندن کتابهای روانشناسی برای کودک
1. زمان مناسب را انتخاب کنید
کتابخوانی نباید با عجله و میان کارهای روزمره انجام شود. زمانی را انتخاب کنید که کودک آرام است، احساس امنیت میکند و آمادگی شنیدن دارد—مثلاً پیش از خواب، پس از صرف شام یا در آخر هفتهها. این زمان باید بدون مزاحمتهای محیطی باشد تا کودک بتواند با تمام وجود در داستان غرق شود. اگر موضوع کتاب حساس یا هیجانی است (مثل ترس، اضطراب یا طرد شدن)، پیش از خواب ممکن است کودک را مضطرب کند. در چنین مواردی، بهتر است کتاب را در طول روز بخوانید.
2. لحن شما از محتوای کتاب مهمتر است
وقتی کتاب میخوانید، تنها به خواندن کلمات بسنده نکنید. با استفاده از لحن گرم، پر احساس و متناسب با فضای داستان، به آن جان ببخشید. صدای شما میتواند حس همدلی و درک را به کودک منتقل کند. اگر داستان دربارهی ترس یا ناراحتی است، با نرمی و اطمینانبخشی بخوانید تا کودک احساس امنیت داشته باشد.
مثال: اگر شخصیت داستان غمگین است، با لحنی مهربان و همدل بخوانید تا کودک حس کند احساسات این شخصیت پذیرفته شده است.
3. پرسش و پاسخ
پس از پایان داستان، بدون اجبار، گفتوگویی ساده دربارهی محتوای کتاب داشته باشید. با پرسیدن سوالهایی مثل:
- فکر میکنی چرا شخصیت داستان ناراحت بود؟
- اگر جای او بودی، چه کار میکردی؟
- تو هم تا حالا چنین احساسی داشتی؟
کمک میکنید کودک احساسات خودش را بازشناسی کند و همچنین از زاویه دید دیگران به مسائل نگاه کند. مهم نیست پاسخ کودک کامل یا “درست” باشد؛ هدف، گشودن درهای گفتوگو و تقویت درک هیجانی است.
4. درباره احساسات گفتوگو کنید
هر داستان فرصتی است برای آغاز گفتوگویی صمیمانه دربارهی دنیای درونی کودک. پس از پایان یک کتاب، فرصتی برای صحبت دربارهی احساسات خود کودک فراهم کنید:
- تو کی ناراحت شدی؟ اون موقع چی کمکت کرد؟
- چه وقتهایی از چیزی میترسی؟ من میخوام کنارت باشم
این مکالمات ساده اما عمیق، به کودک میآموزند که احساساتش پذیرفته و محترماند و همیشه میتواند دربارهی آنها حرف بزند. همین فضا، پایهای برای اعتماد، آرامش روانی، و تربیت هیجانی سالم در آینده خواهد بود.
در این مقاله با ۱۰ کتاب تأثیرگذار از انتشارات نردبان آشنا شدید که به تقویت سلامت روان کودک کمک میکنند. اگر به دنبال راهی ساده و مؤثر برای رشد هیجانی فرزندتان هستید، حتماً لینک خرید را ببینید.
نظرات کاربران