در این بخش سایت سبکنو مجموعه شعر تنهایی کوتاه غمگین را ارائه کرده ایم. در ادامه اشعار تنها شدن ویژه را با عکس نوشته های احساسی آماده کرده ایم.
مجموعه شعر تنهایی کوتاه
یک نفر در دلِ تنهاییِ من جا مانده
او کسی نیست به جز خاطرهیِ حضرتِ دوست“صادق بیاتانی”
امشب ای ماه شدم غرقِ غم و تنهایی
باز من ماندم و تو، شعر و شب و شيدایی“انوری”
مرا گر بیتوام، غم نیست از هجران و تنهایی
به هر چیزی که روی آرم، در او روی تو میبینم“سیف فرغانی”
او میرود دامن کشان، من زهرِ تنهایی چشان
دیگر مپرس از من نشان، کز دل نشانم میرود“سعدی”
تو ملولی و مرا طاقت تنهایی نیست
تو جفا کردی و من عهد وفا نشکستم“سعدی”
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی“حافظ”
نمی دانی چه رنجی می کشم در کنج تنهایی
مگر روزی بخوانی خط به خط دیوار زندان را“سید علیرضا جعفری”
اشعار تنها شدن احساسی
نرو دستم به دامانت نگو دیگر نمیآیی
که میمیرم غریبانه امان از درد تنهایی
من آن گلبرگ مغرورم، نمیمیرم ز بی آبی
ولی بی دوست میمیرم در این مرداب تنهایی
من چه تنها و غریبم بی تو در دریای هستی
ساحلم شو غرق گشتم بی تو در شبهای مستی
به همان قدر که چشم تو پر از زیبایی است
بی تو دنیای من ای دوست پر از تنهایی است
مطلب مشابه: جملات برای سینگل ها؛ متن های غمگین تنهایی مجردی دختر و پسر سینگل
تنهاییِ من تاول بدخیم بزرگیست
بیرون زده از پوست خشک لحظاتمزخمی که چنان ریشه دواندهست که گویی
خون میخورد از ژرف ترین لایهی ذاتم“محمدرضا طاهری”
باختم در عشق اما باختن تقدیر نیست
ساختم با درد تنهایی مگر تقدیر چیست؟
دنیا! نخواستیم یار بی وفا، تنهایی بهتر
درد تنهایی نخواستیم شفا، تنهایی بهتریک عمر در پی یار باوفا، باوفا بودیم
اما ندیدیم به غیر از جفا، تنهایی بهترنداشتیم جز عشق و وفاداری رنگ دیگری
اما شدیم باز مایهی صفا، تنهایی بهتراز رفیقان نیمه راهی و دغل خستهام
های دنیا، قبول کن این استعفا، تنهایی بهترهر که با ما شد دل آزارمان شد
استعداد او زود شد شکوفا، تنهایی بهترچو خرش از پل گذشت، گذشت از ما و قرارش
کشید نقشه و رسمی در خفا، تنهایی بهترمگر تنهایی چه بدی داشت کاش میدانستم این
دنیا نخواستیم یار بی وفا، تنهایی بهتر“داوود شمس”
سکوتت را ندانستم، نگاهم را نفهمیدی
نگفتم گفتنیها را، تو هم هرگز نپرسیدیشبی که شام آخر بود، به دست دوست خنجر بود
میان عشق و آینه یه جنگ نابرابر بوددر آن هنگامهی تردید، در آن بنبست بیامید
در آن ساعت که باغ عشق به دست باد پرپر بوددر آن ساعت هزاران سال به یک لحظه برابر بود
شب آغاز تنهایی، شب پایان باور بود“اردلان سرفراز”
عکس نوشته تنها شدن
دلم سرد میشود گاهی در این سرمای تنهایی
دلم تنهای تنها میشود در این فصلهای تنهاییبرایت شعر میگویم در این پاییز تنهایی
در آن شعر میگویم ازهمه رنجهای تنهاییقلبم آهسته میگوید به من که این تنهایی
به پایان میرسد، صبر کن در دنیای تنهاییغزل شعرم بیا و نگذار باشم در تنهایی
نبودت تازه میکند همه غمهای تنهاییگاهی آرزوهایم را به آخر میکشد تنهایی
اما به امید دیدار تو زندهام به پای تنهاییغم سنگین مرا کسی نمیفهمد ز تنهایی
دلم آرام میلرزد در این شبهای تنهاییتمام خاطراتت را به یاد میآورم در تنهایی
در این احساس بی پایان در این انشای تنهاییهنوز اما امیدی هست در این تالاب تنهایی
که بازآیی و رها بخشیم از این ژرفای تنهایی“حمید کاوه”
نظری کن، که به جان آمدم از دلتنگی
گذری کن: که خیالی شدم از تنهاییگفته بودی که: بیایم، چو به جان آیی تو
من به جان آمدم، اینک تو چرا می نایی؟“عراقی”
تنهاییام را با تو قسمت میکنم سهم کمی نیست
گستردهتر از عالم تنهایی من عالمی نیستغم آنقدر دارم که میخواهم تمام فصلها را
بر سفرهی رنگین خود بنشانمت بنشین غمی نیستحوای من بر من مگیر این خودستانی را که بی شک
تنهاتر از من در زمین و آسمانت آدمی نیستآیینهام را بر دهان تک تک یاران گرفتم
تا روشنم شد : در میان مردگانم همدمی نیستهمواره چون من نه! فقط یک لحظه خوب من بیندیش
لبریزی از گفتن ولی در هیچ سویت محرمی نیستمن قصد نفی بازی گل را و باران را ندارم
شاید برای من که همزاد کویرم شبنمی نیستشاید به زخم من که میپوشم ز چشم شهر آن را
در دستهای بی نهایت مهربانش مرهمی نیستشاید و یا شاید هزاران شاید دیگر اگرچه
اینک به گوش انتظارم جز صدای مبهمی نیست“محمد علی بهمنی”
مطلب مشابه: جملات جدایی گریه آور تلخ؛ متن جدا شدن عاشقانه و تنهایی
گر بداند که چه خون
می خورم از تنهایی
دلِ شب بر سر من
مست و غزل خوان آید!
نامدی دوش و دلم تنگ شد از تنهایی
چه شود کز دلم امروز گره بگشاییور تو آیی نشود چاره تنهایی من
که من از خویش روم چون تو ز در بازآیی“قاآنی”
دلم گرفت از این لحظه های تنهایی
ترحمی کن و بازآ، بیا، بمان با من“حمید مصدق”
وای تنها ببین من را کنار مرز تنهایی
تنم خسته رهم خسته دلم دراوج تنهاییز تنها بودنم ای دل خلاصی نیست باور کن
رهایی را نمی بینم زدست دیو تنهایی
عشق تو
آموزگار بیرحمی بود
که تنهایی را
به من آموخت!
کم نامه ی خاموش برایم بفرست
از حرف پرم گوش برایم بفرستدارم خفه میشوم در این تنهایی
لطفا کمی آغوش برایم بفرست
متن بغض و تنهایی
تلخ است
همه فکر کنند سرت شلوغ است
و تنها خودت بدانی چقدر تنهایی
“فرشید فلاحی”
مقیم گشته دلم در مقام تنهایی
وناتمامِ تمامم، تمامِ تنهاییدرون دفترِ شعرم غزل شد اشک آلود
ردیف می شود اینجا کلامِ تنهایی
مطلب مشابه: شعر تنهایی غمگین؛ مجموعه 70 اشعار غم انگیز تنها شدن احساسی
این روزها که میگذرد
یک ترانه تلخ
قصه تنهاییهای مرا میسراید
سمفونی گوشخراشی است
روزهاست پنبه دگر فایده ندارد
باید باور کنمتنهایم
میبینی ای لحظههای خالی از احساس تهی
میبینی که چه صدای خرد شدن دستهای خزان شدهاش
در دستهای تنهایی کسلآور است و تو را نیز بی رمق میکند
آه
پس او چه گوید؟
و چه لذتی است در تنهایی
باور نداری؟
از خدا بپرس
چه کسی گفته که من تنهایم؟
من، سکوت، خاطرات، بغض و اشک همیشه با همیم…
بگذار تنهایی از حسودی بمیرد!
دست بر شانه هایم میزنی تا تنهاییام را بتکانی
به چه میاندیشی؟
تکاندن برف از روی شانه آدم برفی؟!
خوب من …
انگار دست سرنوشت
به تنهایی نمی تواند
ما را به هم برساند
دستت را به من بده
باید به او کمک کنیم
رد پای تکراریِ
روزها روی
خواب شب هایم
خط انداخته
می خواهم بیدار نشوم
من مرگ تنهایی را
به خودم بدهکارم
مطلب مشابه: شعر تنهایی احساسی؛ مجموعه اشعار حس غمگین تنهایی از شاعران معروف
تو باش
نه به این خاطر که
در این دنیای بزرگ تنها نباشم
تو باش
تا در دنیای بزرگ تنهاییام
تنهاترین باشی
در آهنگ سکوتم
فریادی ست پر از
تنهایی های صد ساله
چند تا خط روی دیوار بکشم
تا کسی پیدا شود
و بیاید به ملاقاتم ؟
جملات کوتاه غمگین غصه دار تنهایی
در این شهر
صدای پای مردمیست كه
همچنانكه تو را میبوسند
طناب دار تو را میبافندمردمی كه صادقانه
دروغ میگویند
و خالصانه به تو خیانت میكننددر این شهر هر چه تنهاتر باشی پیروزتری
جایی باید باشد
غیر از این کنج تنهایی
تا آدم گاهی آنجا جان بدهد
مثلاً آغوش تو جان میدهد
برای جان دادن
بلندترین شاخهی درخت
یک واژه را میفهمد
و آن هم «تنهایی»ست
در امتداد هر شب
من هستم و تمامت تنهایی
با خویشتن نشستن
در خویشتن شکستن
دگر تنها نیستم
مدتی ست با تو
در خودم
زندگی میکنم
دنیا بدهکار من است
تمام صبح هایی را که
طعم تلخ چای را
تنهایی چشیدم
در ابعاد این عصر خاموش
من از طعم تصنیف در متن ادراک یک کوچه تنهاترم
بیا تا برایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است
و تنهایی من شبیخون حجم تو را پیشبینی نمیکرد
و خاصیت عشق این است
مطلب مشابه: متن تنهایی غمگین؛ 50 جمله کوتاه بغض دار تنها شدن
نظری کن، که به جان
آمدم از دلتنگی
گذری کن، که خیالی
شدم از تنهایی
چهار خانه دارد اما
برای پر کردن تنهایی من
حرف ندارد
پیراهن چهار خانهات
نگاه کن
غروب که می شود
خاطرات نبض مرا می گیرند
تو زنده می شوی
و من می میرم
ای زیباترین حس دنیا
حالا که دوری
خیال و شب و تنهایی و باران
کدام یک مال من است ؟!
تنهایی
رگ تپنده ای در
جان هر آدمی ست
که با شب اخت شده
که با شب آرامش می یابد
و هم آغوش می شود
انگشتت را هر جای
نقشه خواستی بگذار
فرقی نمی کند
تنهایی من
عمیق ترین جای جهان است
و انگشتان تو
هیچ وقت به عمق فاجعه پی نخواهند برد
تنهاییام را به کافه میبرم
مینشینم پشت میز همیشگی
کافهچی میپرسد:
چه میخوری؟
میگویم:
همان غصهی همیشگی…
آلبومی دارم
پر از عکس های تو
که فقط پنجشنبه ها بازش می کنم
و می نشینم به تماشایت
قهوه ای را تلخ مینوشم
و با شیرینی نگاهت خودم را
به جمع های دیگر می رسانم
تو تنها دلخوشی پنجشنبه های منی
وفای اشک را نازم که در شبهای تنهایی
گشاید بغضهایی را که پنهان در گلو دارم
ای تنهایی
بمان با من
بمان با من
اینجا مردم شهر بی رحم اند
اینجا سر یک تکه نان
همه باهم می جنگند
می جنگند
نظرات کاربران