در این بخش گلچینی از اشعار دو بیتی، گزیده ای از ترانه و غزلیات مریم حیدر زاده را برای شما گرد آوری کرده ایم .
مریم حیدر زاده متولد 29 آبان 1365 در تهران، شاعر است. فارغ التحصیل لیسانس رشته حقوق قضایی از دانشگاه تهران است دو خواهر بنام های نرگس و مرضیه و یک برادر داردپدر او باز نشسته ارتش و مادرش کارمند است او ساکن سعادت آباد تهران است مجموعه ای اشعار «تو را در حضور همه دوست دارم»، « نامه هایی که پاره کردی»، «تقصیر من نبود»، «من او ندارم»، «اون یکی رو جز من داشت»، «پروانه ات خواهم ماند»، «ماه تمام من»، «مثل هیچکس» و «دیگه میذارمت کنار» از مریم حیدرزاده منتشر شده است.

گلچین بهترین اشعار دوبیتی مریم حیدر زاده
با هفت تا آسمون پر از گلای یاس و میخک
با صد تا دریا پر عشق و اشتیاق و پولکیه قلب عاشق با یه حس بی قرار و کوچک
فقط میخواد بهت بگه تولدت مبارک
دیشب کلام نقره نازت عجیب بود
با من که آشنای تو بودم، غریب بودبود و میهمان و تو و ماه و آسمان
زیبا خیال میکنم او یک رقیب بود
در بغض غریب آسمان یاد تو بود
در دل غنچه مثل فریاد تو بوددر جشن شکوفههای گیلاس نیاز
حرف از گل بی خزان میلاد تو بود
این زندگی غمزده غیر از قفسی نیست
تنها نفسی هست ولی هم نفسی نیستاین قدر نپرسید کجا رفت و کی آمد
اشعار پراکنده من مال کسی نیست
چشم تو از کهکشان راه شیری هم سرست
پیش چشمان تو یاس و ناز و مریم پر پر استمن نمیدانم چه رازی بین عشق و اسم توست
اسم تو از هر چه زیباتر دیدهام زیباتر است
مطلب مشابه: شعر نو غمگین زیبا (اشعار نو غمگین احساسی از شاعران معروف)

گزیده ترانه های مریم حیدر زاده
قصه یه جای نقشه
یه جای نقشه بزرگ دنیا
یه کشور پر از بهشت و دریایه سرزمین، پر از رز و شقایق
مهد یه عالم، آدمای عاشقیه جا که خشکی و بلندی داره
تو قدمتش حافظ و سعدی دارهیه عالمه معدن احساس داره
کوچههاش عطر زنبق و یاس دارهبه قهرماناش همیشه میباله
دل کندن از خاک زرش محالههر گوشه از او پر افتخاره
چهار تا فصل عاشق، بهارهخزر، دنا، زاگرس و اترک داره
کلی چیزای تازه و تک دارهتو عاشقاش لیلی و مجنون داره
کویر و دریاچه و هامون دارهکشور ما خونه ابن سیناس
سال یه قهرمانی مثل نیماستوی جنوب نخلای خرما داره
تو سنتاشم، شب یلدا دارهیه پهلوونی مث رستم داره
چشمههایی به رنگ زمزم دارهمردمی داره مث عطر شمالی
فرقی نداره شرقی یا شمالیاونا براش با افتخار جون میدن
برای زنده موندنش، خون میدنمراقبن حتی یه ذره از خاک
نیفته دست دشمنای ناپاکاین سرزمین همیشه پاک و زندس
تو بازیای دنیامون، برندسالهی که تا زندهایم و آباد
زنده بمونه سرزمین فرهاداسم قشنگش همیشه تو نقشه
به هر غریبه، حس خوش میبخشهما به تموم داشتههاش مینازیم
هر چی نداره کم کمک میسازیمتا که یه روز کسایی که تو دنیان
بگن که بهترین جا، یعنی ایران
هوای رفتن
میخوام یه قصری بسازم پنجرههاش آبی باشه
من باشم و تو باشی و یه شب مهتابی باشهامشب میخوام از آسمون یاسهای خوشبو بچینم
امشب میخوام عکس تو رو تو خواب گلها ببینمکاشکی بدونی چشمات رو به صد تا دنیا نمیدم
یه موج گیسوی تو رو به صد تا دریا نمیدمکاش تو هوای عاشقی همیشه پیشم بمونی
از تو کتاب زندگی حرفای رنگی بخونیحتی اگه دلت نخواد اسم تو، تو قلب منه
چهره تو یادم میاد وقتی که بارون میزنهامشب میخوام برای تو یه فال حافظ بگیرم
اگر که خوب در نیومد به احترامت بمیرمامشب میخوام رو آسمون عکس چشات رو بکشم
اگر نگاهم نکنی ناز نگات رو بکشممیخوام تو رو قسم بدم به جون هر چی عاشقه
به جون هر چی قلب صاف رنگ گل شقایقهیه وقتی که من نبودم بی خبر از اینجا نری
بدون یه خداحافظی پر نزنی تنها نریوقتی که اینجا بمونی بارون قشنگ و نم نمه
هوای رفتن که کنی مرگ گلهای مریمه
من اینجا و تو اونجا
تمام عاشقا بهم رسیدن
باغبونا میوههاشون چیدن
نقاشا شاهکاراشون کشیدن
اما هنوز من اینجا و تو اونجاصحراها غرق لطف بارون شدن
رویاهای رنگی فراوون شدن
خیلی کسا لیلی و مجنون شدن
اما هنوز من اینجا و تو اونجاموجا همه راهی دریا شدن
کابوسای شبونه رویا شدن
درای بسته همشون وا شدن
اما هنوز من اینجا و تو اونجاپرندهها به آشیونه رفتن
غصهها دونه دونه دونه رفتن
آوارهها همه به خونه رفتن
اما هنوز من اینجا و تو اونجاستارههای کم سو پر نور شدن
هرچی بد و بدی همه دور شدن
سنگا و شیشهها باهم جور شدن
اما هنوز من اینجا و تو اونجاهرچی سیاهی بود همه سفید شد
چشمای بسته خونه امید شد
دوری شبونه رفت و ناپدید شد
اما هنوز من اینجا و تو اونجا
مطلب مشابه: شعر دلبرانه عاشقانه بی نظیر ( قشنگ ترین اشعار دلبری رمانتیک برای همسر)
نفرین
الهی سقف آرزوت، خراب بشه روی سرش
بیای ببینی که همه، حلقه زدن دور و ورشالهی که روز وصال، طوفان شه از سمت شمال
هیچی از اون روز نمونه، به جز گلای پرپرشقسم میخوردی با منی، قسم میخوردی به خدا
خدا الهی بزنه تو کمرش، تو کمرشمن اهل نفرین نبودم، چه برسه که تو باشی
بیاد الهی خبرش، بیاد الهی خبرشعمرت الهی کم نشه، اما پر از غصه باشه
زجرایی که به من دادی، بکشی تا آخرشالهی که یه روز خوش، از تو گلوت پایین نره
رسوای عالمت کنن، اون چشای دربدرشمیخوام بدونم قد من، عاشقته، دوست داره
این که رها کردی منو میارزه به دردسرشهر چی بدی کردی به من، الهی اون با تو کنه
ببینی دیگری به جات، رفته شده همسفرش
از خدا خواسته
به من نگاه کن واسه یه لحظه
نگات به صد تا آسمون میارزهمن از خدامه بکشم نازتو
تا بشنوم یه لحظه آوازتومن از خدامه پیش تو بمونم
جواب حرفاتو خودم بخونممن از خدامه بمونم دیوونهات
سر بذارم رو شهر امن شونهاتمن از خدامه بمونی کنارم
من که بجز تو کسی رو ندارممن از خدامه که نباشه دوری
فقط دلم میخواد بگی چه جوریمن از خدامه که یه روز دعامون
بره تو آسمون پیش خدامونبه عشق این که بعد اون همه درد
خدا یه بار نگاهی هم به ما کرد

گزیده ای از زیباترین غزلیات مریم حیدر زاده
گفتی که مرا دوست نداری گلهای نیست
بین من و عشق تو ولی فاصلهای نیستگفتم که کمی صبر کن و گوش به من کن
گفتی که نه باید بروم حوصلهای نیستپرواز عجب عادت خوبیست ولی حیف
تو رفتی و دیگر اثر از چلچلهای نیستگفتی که کمی فکر خودم باشم و آن وقت
جز عشق تو در خاطر من مشغلهای نیسترفتی تو، خدا پشت و پناهت، به سلامت
بگذار بسوزند دل من مسئلهای نیست
ناله ز درد هجران وای از غم جدایی
فکر وداع باید از روز آشناییبا من بمان برادر طاقت نمانده دیگر
باور نمیکنم من شد موسم جداییگوید غریب مادر! ای یادگار حیدر
فردا بریده حنجر در دشت کربلاییوای از شب فراق و اندوه بی تو ماندن
دل کندن از تو دلبر دارد چه ماجراییای نازنین گل من گفتی بمانم اما
با دیدن تو گردد مرغ دلم هواییگر شام هجر و دوری هرگز سحر ندارد
ماه تو در شب دل دارد چه دلرباییکرب و بلایت امشب بوی مدینه دارد
همراه عطر نرگس خواند مرا ندایی
امشب تمام خویش را از غصه پرپر میکنم
گلدان زرد یاد را با تو معطر میکنمتو رفتهای و رفتنت یک اتفاق ساده نیست
ناچار این پرواز را اینبار باور میکنمیک عهد بستم با خودم وقتی بیایی پیش من
یه احترام رجعتت من ناز کمتر میکنمیک شب اگر گفتی برو دیگر ز دستت خستهام
آن شب برای خلوتت یک فکر دیگر میکنمصحن نگاهت را به روی اشتیاقم باز کن
من هم ضریح عشق را غرق کبوتر میکنمشعریست باغ چشم تو غرق سکوت و آرزو
یک روز من این شعر را تا آخر از بر میکنمگرچه شکستی عهد را مثل غرور ترد من
اما چنان دیوانهام که با غمت سر میکنمزیبا خدا پشت و پناه چشمهای عاشقت
با اشک و تکرار و دعا راه تو را تر میکنم
دیشب دوباره دیدمت اما خیال بود
تو در کنار من بشینی؟ محال بودهر چه نگاه عاشق من بی نصیب بود
چشمان مهربان تو پاک و زلال بودپاییز بود و کوچهای و تک مسافری
با تو چقدر کوچه ما بی مثال بودنشنید لحن عاشق من را نگاه تو
پرواز چشمهای تو محتاج بال بودسیب درخت بی ثمر آرزوی من
یک عمر مانده بود ولی کال کال بودگفتم کمی بمان به خدا دوست دارمت
گفتی مجال نیست ولیکن مجال بودیک عمر هر چه سهم تو از من نگاه بود
سهم من از عبور تو رنج و ملال بودچیزی شبیه جام بلور دلی غریب
حالا شکست وای صدای وصال بودشب رفت و ماه گم شد و خوابم حرام شد
اما نه! با خیال تو بودم حلال بود
مطلب مشابه: اشعار محمدعلی بهمنی + کسی که برای شادمهر عقیلی و همایون شجریان ترانه ساخت!
نظرات کاربران