در این مطلب چند انشا امام حسین (ع) و عاشورا را برای پایه های مختلف تحصیلی ارائه کرده ایم. امیدواریم این چند انشای مذهبی محرم مورد توجه قرار بگیرد.
انشا کوتاه در مورد ماه محرم
به آسمان می نگرم که پاره های سیاه ابر وسعت بیکرانش را فراگرفته،به کوچه هایی که سیاه پوشند و مردمی که ماتم زده اند.
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
زمین و آسمان به سوگ نشسته اند به سوگ حسینی که مظهر ایثار بود و شهادت و گذشت
حسینی که چون فریاد العطش سر داد بغضی سنگین گلوی آب را فشرد
دلش می خواست با صدایی رسا فریاد بزند و به یاریش بشتابد
تا دلهای سنگدلان بدعهد را به لرزه در آورد ولی افسوس راه را بر او بستند و فریادش در گلو خفه شد….
حسینی که فرزند بی گناهش طاقت تازیانه های ستم را نداشت
که کوچکتر از آن بود پیکر معصومش در خون بغلتد ؛که تیر هم از خجالت سرخ گونه شد …
و زمین کربلا هنوز فریاد”هل من ناصر ینصرنی”حسین را زمزمه می کند و دل های مشتاقان را به یاری می خواند …
وحسین زنده است و نامش ورد زبان عاشقانی است که در ماتمش سوگوارند و دلداده ی مهر اویند…
مطلب مشابه: انشا ماه محرم؛ چند انشا واقعه کربلا و محرم و تحقیق درباره امام حسین و حضرت زینب
انشا در مورد محرم (برای نوجوانان)
مقدمه :
با نام خداوند بزرگ قلم را در دست میگیرم
و انشای خود را در مورد علت واقعه تلخ عاشورا آغاز میکنم.
متن انشا :
وقتی امام حسن (ع) شهید شد امام حسین (ع) به امامت رسید . معاویه نیز پس از سال ها ظلم و ستم در حالی که حاکمی فاسد بود مرد و بر خلاف عهد نامه ای که با امام حسن (ع) امضا کرده بود پسرش یزید را که فردی بود فاسد و شراب خوار و بی کفایت پس از او به حکومت رسید. او در حکومت داری خود هر آنچه پیامبر در حکومت و حکومت داری به مسلمانان سفارش کرده بود زیر پا گذاشت و طبق روش پدرش به ظلم و ستم پرداخت . او به حاکم شهر مدینه شهری که امام حسین در آن زندگی میکرد دستور داد از امام حسین بیعت بگیرد.
اما امام حسین هرگز با فردی فاسد مثل یزید بیعت نمیکرد به همین دلیل با یاران و خانواده اش به سوی مکه رفت . مردم کوفه که مردمی پیمان شکن و ترسو بودند هزاران نامه به امام حسین نوشتند و از او دعوت کردند به کوفه برود و به او قول دادند از اون حمایت کنند در کنار او با یزدید بجنگند . امام حسین ابتدا مسلم بن عقیل را به کوفه فرستاد اما مردم کوفه فریب خورده و پیمان شکنى کردند و مسلم را در شهر کوفه تنها رها کرند تا شهید شد.
امام حسین (ع ) با خانواده ، فرزندان و یارانش به طرف کوفه رفت و در نزدیکى کوفه بود که متوجه پیمان شکنى کوفیان شد.عبیداللّه بن زیاد حر بن یزید ریاحى را براى مقابله با امام حسین (ع ) اعزام کرد. سپس لشکری به فرماندهی عمر بن سعد با سى هزار نفر به کربلا فرستاد. او به عمر بن سعد وعده حکومت ری در برابر شهادت امام حسین (ع) را داده بود .
عمر بن سعد به طمع حکومت رى به کربلا رفت و با خبیثانه ترین و شیطانی ترین روشن ها به جنگ با نواده پیامبر پرداخت . او دستور داد آب را بر امام حسین (ع ) و یارانش ببندند. در نهایت همه ۷۲ تن یار امام حسین (ع ) با ایمان و شجاعت جنگیدند و روز دهم محرم (عاشورا) با عزت ، رشادت و آزادگى به شهادت رسیدند.
نتیجه گیری :
واقعه تلخ عاشورا رقم خورد .اما این تلخی و مظلومیت قرن ها چراغ راه انسانیت گشت و آموخت زندگی ارزش تحمل ظلم و ستم را ندارد. آموخت ظالم همواره نابود شدنی است در صورتی که یاد و عشق حسین و حسینیان تا قیامت در قلب مسلمان و کافر باقی خواهد ماند .
انشا در مورد عاشورا ( به زبان کودکان )
مقدمه :
عاشورا یکی از بزرگ ترین ، سخت ترین و ناراحت کننده ترین روز های سال است .
عاشورا روزی است که در آن امام حسین(ع) مظلومانه و لب تشنه به شهادت رسیدند .
در این روز امام حسین و ۷۲ تن از یاران او که همه آدم های خوبی بودند و شهید شدند .
یاران امام حسین ( ع) از هیچ کس جز خدا نمی ترسیدند و با اینکه تعداد آنها خیلی کمتر از تعداد لشکریان یزید بود اصلا نترسیدند و تا آخر از امام حسین دفاع کردند. در روز عاشورا امام حسین (ع) با بچه ها و یارانش با دشمن جنگ کردند .با اینکه چند روز بود آنها آب برای خوردن نداشتند و در روز عاشورا خیلی تشنه بودند باز هم به خاطر خدا به جنگ ادامه دادند .
دشمنان امام حسین آدم های بدی بودند که حتی به به بچه خیلی کوچک امام حسین (ع) که ۶ ماهش بود رحم نکردند و او را شهید کردند. ولی یاران امام حسین خیلی شجاع بودند و از دشمن نمی ترسیدند و دوست داشتند به خاطر امام حسین جانشان را فدا کنند. به همین خاطر است که ما آنها را خیلی دوست داریم و خدا هم آنها را خیلی دوست دارد.
ما حضرت ابوالفضل (ع) را هم خیلی دوست داریم . حضرت ابوالفضل برادر امام حسین است . وقتی بچه های امام حسین خیلی تشنه بودن حضرت ابوالفضل رفت تا برای آنها آب بیاورد ولی وقتی به کنار نهر آب رسید با اینکه خودش خیلی تشنه بود از آن آب نخورد چون دوست داشت اول امام حسین و بچه های امام حسین آب بخورند . وقتی حضرت ابوالفضل داشت برای بچه ها آب میاورد در راه شهید شد .
با این که او خیلی قوی و شجاع و مهربان بود ولی جانش را به خاطر بچه های امام حسین فدا کرد. به همین خاطر مردم هر سال روز عاشورا و تاسوعا به یاد امام حسین و حضرت ابوالفضل و ۷۲ یار شجاع امام حسین و بچه های امام حسین مراسم عزاداری میگیرند و به روضه و هیات میروند .
نتیجه گیری :
ما باید سعی کنم از زندگی امام حسین و یارانش درس شجاعت بگیریم
و آدم های خوبی باشیم تا امام حسین ( ع ) ما را دوست داشته باشد.
انشا ماه محرم برای پایه های مختلف تحصیلی
واژه های تشنه در بیابان روح من خیمه زده اند
برفی از فراق در دستهایم تبخیر می شود
در ظهر شعرهایم عطش شهید می پیچد و تجلی گاه روح زخم خورده ام می گردد…
محرم می آید و قصه ی اندوه آلاله ها را در گوش جان ها زمزمه می کند
دوباره شهر بوی غمی آسمانی می گیرد.
خیابان ها سیاه پوش زخم بزرگ تاریخ می شوند ،محرم می رسد با یک دنیا اشک و غم ،محرمی که یاد آور کربلاست،
همان سرزمینی که تمام هستی به گِردش طواف می کندمحرم می آید،روزهای گریه بر عزیز زهرا؛روزهای عطش و تشنگی ،ایثار و شهادت…
گاه می اندیشم به بیابان های عطش،به بوته های سوخته ،به قلب های کوچک اما به وسعت تاریخ،
به کودکان بینوا و یتیمان کربلا آنها که یادآوری دردشان،تمام وجودم را می سوزاند.
گاه کربلا را به خاطر می آورم دشت نینوا را …
کربلا با حسین(ع)معنا می یابد او که عطر حضورش را از خیمه هایی که آکنده از نگاه سکینه بود حس می کنم
و فریادش را که در بلندای آسمان به گوش می رسد،هنوز نوای کربلایی اش همه جا شنیده می شود«اگر دین ندارید لااقل آزادمرد باشید…»
کربلا یعنی جلوه ی حضور ابوالفضل العباس(ع) ،سقای تشنه لب،ماه بنی هاشم،یعنی داغ زاده ی ام البنین که کمر مولا را شکست ؛
او که بر قله افتخار ایستاد و دستان بریده اش بلندترین قصیده ی ایثار و مردانگی بود ،
اوکه کودکان را هم شرمنده ی دستانش کرد،کاش نمی دیدند چگونه با دستان بریده آب آورد و به خیمه نرسید …
کربلا یعنی رشادت علی اکبر؛ شبیه ترین بنی هاشم به رسول خدا (ص)که شهادتش قلب سیدالشهدا را به درد آورد .
کربلا یعنی دلاورمردی قاسم که امانت برادر بود و شهادت را «احلی من العسل» می دانست ،
یعنی ناله ی علی اصغر شش ماهه ای که با قندانه خونین در یاری پدر غریبش شهید شد.
کربلا یعنی بی طاقتی رقیه،او که بعد از عاشورا پدر را از عمه سراغ می گیرد و بی قرار پدر می شود:عمه بابایم کجاست؟
هنوز باور ندارد که بابای غریبش سر بر بدن ندارد، آنقدر می گرید که سر را می آورند
و لحظاتی بعد در کنار سر بی تن و تازیانه خورده ی پدر آرام می گیرد آرامشی ابدی…
و کربلا یعنی صبر و ایستادگی زینب…امان از دل زینب …امان از دل پردرد زینب …امان از صبر زینب…کدام مصیبت را باور کند و برکدام عزیزش بگرید و ناله سردهد …
کربلا یعنی درد یعنی بلا و مصیبت یعنی تشنگی و عطش…
اما….تو ای سرزمین رنج دیده …ای کربلا!… درد کشیدی اما درمانش نکردی؛غم دیدی اما نسوختی،
تازیانه های دشمن را دیدی و تاب آوردی ،کاروان یتیمان را دیدی و دم نزدی…کربلا از تو شکایتها دارم کاش تو تنهایش نمی گذاشتی…
کربلا تنها تو اینک در گذر زمان مانده ای همچنان استوار،تو قبله ای هستی که همه روزه عاشقان حسین را می بینی،
بمان همچنان استوار بمان و عشق عاشقان حسین را بعد از قرن ها نظاره کن ….
نظرات کاربران