شعر دلتنگی؛ گلچین زیباترین اشعار دلتنگ شدن احساسی

در این بخش گلچین شعر دلتنگی از شاعران معاصر و قدیمی ایرانی را گردآوری کرده ایم. می توانید از اشعار دلتنگ شدن احساسی برای بخش استوری و کپشن نیز استفاده کنید با ما همراه باشید.

زیباترین مجموعه شعر دلتنگی

این موسیقی اسپانیایی

که فرودگاه را به گریه انداخته

مرا به یاد تو می‌اندازد …

عزیزم !

هیچ پروازی

بخاطر دلتنگی مسافرش

لغو نمی‌شود

تک شاخه‌ى شکسته نمى‌روید

سخت است تکیه‌گاهِ خودم باشم

بالابلند! طاقتِ دلتنگى،

این روزها براى من آسان نیست…

من همانم که یک روز

گُلِ من خطابش می کردی…!

حالا که از سردیِ این رابطه

خشک و پرپر شده ام ،

مرا بردار و لای دفتر شعرت بگذار !

باور کن بهار که بیاید

دوباره گل می کنم ،

دوباره سبز می شوم…!

خوشبختی برای من یعنی تو

اینکه کنارم دارمت ..

لمست می کنم، می بویمت

و در آغوش می گیرمت!!

خوشبختی برای من یعنی

زمان دلتنگی

سر بچرخانم و تو باشی..!

بوی دل‌ تنگی می‌دهم

حتی بهار هم

پیله‌ی تنهایی‌اَم را

به روی پروانه‌ها

نمی‌گشاید

باران که می بارد

به من فکر  کن

من

آنسوی غربت بغض و فاصله

به  امنیت آغوشت فکر میکنم

به دل بستن

که ازدستهایت شروع شد

و جان و جهانم را  گرفت

باران  که می بارد به من فکر کن

به دوست داشتنم

به این که چگونه

عشق راهش را از لابلای همین کلمات

به قلب تو پیدا خواهد کرد

دهانم از آخرین لبخند

شباهتش را به خودش از دست داده است

و اشیاء

ساعتها با زبان مشترکی

با من حرف می زنند

مطلب مشابه: متن در مورد سرنوشت تلخ و غمگین با کپشن غمگین زندگی

شعر دلتنگی؛ گلچین زیباترین اشعار دلتنگ شدن احساسی

نیستی تو، جهان پر از خالی‌ست

خالی از عشق، خالی از همه چیز

مثل تنها قدم زدن وسطِ

عصرِ جمعه حوالیِ پاییز…

دلتنگی

پرنده ی کوچکیست

که در سینه

به سرعت ماه پرواز می کند

تا در شمالی ترین نقطه ی سر

با چشم ها

سرازیر شود

دلتنگی

یعنی عشق

از چهار جهت

تشنه‌ی باران است …

برای ایستادن من

هزاران زن زمین خوردند

وَ هزاران زبان

زنده به گور شدند در گورِ دهان…

اشعار دلتنگ شدن برای عشق

سر بر آوردم و با ماه رخت حرف زدم

آسمان خم شد و انداخت به ابروی تو چین

آنچه نم زد به خیابان تو باران که نبود

اشک دلتنگی من بود که بارید زمین

در نوکِ بلندترین قله ها

همیشه کمی برف می ماند

که آفتابِ تابستان هم

نمی تواند آن  را ذوب  کند

و در عمیق ترین

نقطه ی قلب آدمها نیز

خاطره ای هست که…

بگذریم

خواستم بگویم

به نیمه ی دیگرت

در سیبری فکر کن

مطلب مشابه: شعر تنهایی غمگین؛ مجموعه 70 اشعار غم انگیز تنها شدن احساسی

شعر دلتنگی؛ گلچین زیباترین اشعار دلتنگ شدن احساسی

حال دلم با چشمهایت جور بوده

هرچند که این خانه از تو دور بوده

شور مرا با شعرهایت تازه کردی

اسپند آتش کن چشمم شور بوده

از گریه های من نگیر ایراد عزیزم

چشم و دل من بعد تو مجبور بوده

از تو جدایی در مرامم جا ندارد

درد جدایی من و تو زور بوده

خورشید از قلب تو روشن بوده دائم

نام تو از آغاز خلقت نور بوده

بگذر از آنهایی که عشقت را ندیدند

غمگین نشو از آدمی که کور بوده

باید همیشه شاد باشی و بخندی

خواهش نکردم از تو این دستور بوده

بازهم آن سوال تکراری

چه شد از من دلت برید اصلا

تو چه گفتی که از تو برگشتم

من چه‌کردم دلت گرفت از من

‍دلم گرفته

از سکوتی که

بر دستان ترد شاخه ها

نشسته

دلم گرفته از غزل های

مواج باد

از اندوه رهگذران تنها

دلم گرفته از

تمام روزهای تقویم

که هر روز

بی تو

ورق می خورد

چهار فصل این تقویم

تو را

کم دارد

دیر آمدی

و من

همه ی  راه را

رفته بودم

دیر آمدی

و من

بی تو

تا انتهای کوچه ی تنهایی

یادت را

گریسته بودم

مطلب مشابه: شعر تنهایی احساسی؛ مجموعه اشعار حس غمگین تنهایی از شاعران معروف

شعر دلتنگی؛ گلچین زیباترین اشعار دلتنگ شدن احساسی

دلتنگم نه برای تو …

دلم برای خودم تنگ شده

برای مَنِ کنارِ تو …

بساط شعر و شرابم، به پا کنید مرا

هوای گریه ندارم رها کنید مرا

به خنده‌های من اینجا دخیل می‌بندند

خدا نکرده مبادا خدا کنید مرا…

شما که اول و آخر قرارتان این است

به زخم خنجر خود آشنا کنید مرا

اگر بناست نمکدان شکسته برگردید

به درد بی‌خبری مبتلا کنید مرا

کسی نمانده که زخمی به جان من نزده‌ست

خودم مقصرم از خود جدا کنید مرا

برای هرکه دلم را شکسته دلتنگم!

دلم گرفته رفیقان دعا کنید مرا

هوای گریه دوباره مرا بغل کرده‌ست

بغل کنید مرا… یا رها کنید مرا….

کلامم طعم ِ دلتنگی

سکوتم ، رنگ ِ غم دارد

به هر در می زنم اما

تو را این قصه کم دارد ….

شعر دلتنگ شدن احساسی

روزی می آیی

که‌‌ من بسیار گریسته ام

روزی که خوشبختی

فقط یک کلمه ی بی‌معنا

خواهد بود

روزی که خانه ،فرسوده شده

من پیر شده ام

با آنکه خانه ی خوشبختی

ویران شده

اما من بی هراس

هنوز

دوست دارم

برای خودم

برای خودت

برای خودمان

عشق نیاوردی

از‌من

از دستهای من

کاری ساخته نیست

جز آنکه

برایت بنویسم

بنویسم که بارها

تو را

بخشیده ام

و

روحم

بارها….

فرسوده شده

مرده

اما باز

برایت

عشق آرزو می کنم

همین

مطلب مشابه: شعر غمگین؛ گلچین 100 شعر غم انگیز ناب با اشعار کوتاه و بلند غمناک

شعر دلتنگی؛ گلچین زیباترین اشعار دلتنگ شدن احساسی

وقتی

دفترم را باز می کنم

انگار جنگل را ورق می زنم

درخت هایی که

یک به یک می افتند

آشیانه هایی که از هم می پاشند

وَ صدای غمگینِ پرنده ها

که از حنجره ی قلم

در خالیِ کاغذهایم می پیچد و

شعر می شود…!

چه طعم گسی است

خیس تمنای چشم هایت

بر انتظار نگاهی بی تولد

وقتی می دانی

دیگر

سر انگشتان هیچ بودنی

قادر به لمس

گیسوان حضورش نخواهد شد

از دیده هرچه رفت

ز دل دور می شود

من

پیشِ چشمِ خلق ز دل دور می شوم…

پاییز

مسری ترین بیماری دنیاست

هر بار که به درختی تکیه می کنم

ساعتی بعد

عابران

روی مخلوطی از

برگهای زرد و فیلتر سیگار قدم می زنند

سال ها بعد

آغوش

تنها در بیلبوردها

برای تبلیغ تنهایی

در سطح شهر

به نمایش در خواهد آمد

مطلب مشابه: متن تنهایی غمگین؛ 50 جمله کوتاه بغض دار تنها شدن

عزیزم

بگذار دلتنگی من همیشه از دلتنگی تو بیشتر باشد

تا تو را مثل بازو در بر گیرد

غمگین نباش وقتی می روم

چرا که همیشه به تو فکر خواهم کرد

و اگر نروم هم

به سایه ای که ناگزیر است

همواره مرا همراهی کند فکر میکنم

به بوسه های اتفاق نیفتاده ی روی لبم

به دستهام

که بیش از حجم جیب هایش

به کشف سرزمین های ناشناخته

بر نخواسته است

چیزهای زیادی هم هست

که از آنها سر در نمی آورم

از پرندگانی

که سیم برق را

به شاخه ی درختان ترجیح می دهند

از ریل هایی

که به مقصد نرسیده

چمدان هایشان را

از مسیر خارج می کنند

چیزهایی در ما هست که از رفتن

چیزهایی در جهان هست که از رسیدن

محروممان می کند

از سرویس کارخانه که پیاده شوم

صدای کفش هایم را

در شهر جا خواهم گذاشت

شاید بتواند

تا طلوع خورشید

خودش را از مرزها خارج کند

او هوایم را داشت

که پیاده روها لیز و یخبندان بود

بی هوا رفت

بی هوا ماندم

چه هوایش – امروز

که پیاده روها لیز و یخبندان است

در سرم پیچیده ست

دیر آمدی …

همیشه آن که به من می رسد

دوبار دیرتر از سرنوشت می آید

مطلب مشابه: اشعار غمگین شاعران بزرگ؛ گزیده قشنگ ترین اشعار غم انگیز کوتاه

شعرهایی که نمی‌نویسم

هوای دلتنگی

‎ بر سردی گونه هایم

‎حلقه زده است

‎ تا درآستانه ی فصل سرد

‎ مستانه ترین پیشواز را

‎پیشکش

‎عطر خوش

‎بوی آغوشت کنم

دستِ تو رو کم دارم

خوشحالیِ چشماتو

ای بغضِ شبِ جمعه

پنجشنبه منم یا تـو .. ؟

بود و نبود عشق تفاوت نمی کند

دل را برای تنگ شدن آفریده اند …

چقدر این فاصله کوتاه است

فاصله میان زیستن و هیچ شدن

چقدر تمام شدن آسان است

با آن همه سختی هایی

که در آغاز داشتیم

با آن همه سر سخت بودنمان در بودن

چقدر تمام شدن آسان است

دریغ…

سالها در هوای مسموم

خیالم چون پرستوهای مهاجر

هجرت کرده به خیالت

تکان دهنده ترین درد قرن خواهد شد

اگر کمی بنویسم چه کرده ای با من …

هیچ

“قافیه ای”

“ردیف”

نام

تو

نشد…

دلتنگی آدم را به خیابان میکشد

دلتنگم

و مردم نمیفهمند

قدم زدن گاهی

از گریه کردن غم انگیز تر است…!

دستت را به من بده

تو که

پایت را از زندگی ام

بیرون نمی کشی…

گفتی خیال کن که برای تو مرده ام

این وقت صبح در دل من پس چه میکنی ؟

اشتراک گذاری

نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *