در ادامه مجموعه ایی از زیباترین شعر عاشقانه چشم، تک بیتی چشم از شاعران بزرگ و متن کوتاه در مورد چشم های زیبا و… را برای شما ارائه کرده ایم با ما همراه باشید.
در نگاه عاشقانه به چشمان عزیز، دنیا به رنگ و بویی دیگر می ماند. چشمانی که در هر برق و باد، احساسات و اندیشه های پنهان را آشکار می کنند و با نگاهی عمیق، دل را به دنیایی از عشق و زیبایی های بی پایان می برند. این چشمان، نقشی مهم در داستان عاشقانه ی هر زن و مرد دارند و در هر خط و نقشه ای از قصه عشق، نقش اساسی را ایفا می کنند. امروز با این پیام، آرزو داریم در شعری عاشقانه، زیبایی و احساساتی که چشمان عزیز مارا فرا می گیرد، به تصویر کشیده شود و در دل ها به یادی بی انتها تبدیل گردد.
تک بیتی چشم از شاعران معاصر
برق چشم تو به هر بت بخورد میشکند
چه کسی دیده بتی با هنر بتشکنیعمران میری
آن که چشمان مرا تَر کرد، اندوه ِ تو بود
گرچه چشم عاشقان بوده ست از آغاز، تَرعلیرضا قزوه
دلهای سنگ را به نگاهی طلا کنی
این کیمیاگری هنر چشمهای توست
یک نگاهت به من آموخت که در حرف زدن
چشمها بیشتر از حنجرهها میفهمند
تو با یک چشم با خلق و، به دیگر چشم با مایی
بدین منظور گم کردن، مشوّش ساز دلهایی
دو چشم داشت دو سبز آبی بلاتکلیف
که بر دوراهی دریا ـ چمن مردد بود
از دست چشمهای کسی درد میکشم
مادر بخوان برای من امن یجیب راسجاد دانشمند
خورشید هم از چشم سیاه تو میافتد
هر روز اگر طی نکند عرض جهان راغلامرضا طریقی
تا تو نگاه میکنی کار من آه کردن است
ای به فدای چشم تو، این چه نگاه کردن است
چشم من چشم تو را دید ولی دیده نشد
من همانم که پسندید و پسندیده نشدسجاد سامانی
چشم تو بادهترین جام حلالیست که هست
در مقامی که همان حال محالیست که هستاز مجموعه اشعار افشین یداللهی
مثل غزل پختهی سعدیست نگاهت
هربار مرورش بکنم باز قشنگ استرؤیا باقری
مادرم گفت که عاشق نشوی! گفتم: چشم
چشمهای تو مرا بی خبر از چشمم کردمحمدمهدی شفیعی
کمی با سرمه زیبا کن دو چشم نکتهبینت را
مشخص کن برایم مرزهای سرزمینت رابنیامین دیلم کتولی
گنه از جانب ما نیست اگر مجنونیم
گوشه چشم تو نگذاشت که عاقل باشیمسیدعلی صیدی طهرانی
موی تو قرارم بهم میزند
چشم تو به مستی رهم میزندبیژن ترقی
چشم مست یار من میخانه میریزد بهم
محفل مستانه را رندانه میریزد بهمفیض الله نکویی
با یافتن چشم تو آرام گرفتم
چون شاعر درمانده پس از کشف قوافیعلیرضا بدیع
روزهام با ربنّای دیدهات وا میشود
العجب از آن همه ذکری که در چشمان توستآرش شریعتی
کاشف الکل اگر رازیست بانو بىگمان
کاشف ِمستىِ چشمانِ شما من بودهاممحسن محمودى
آسمان روی زمین بود و نمیدانستم
آبی چشم شما سر به هوا کرد مرا
دنیا همه شعر است به چشمم اما
شعری که تکان داد مرا چشمِ تو بودمیلاد عرفانپور
به آیه آیه چشم خمار تو سوگند
پس از نگاه خرابت شراب نازل شدفاطمه معصومی
آمدم می بخورم، توبه کنم، برگردم
باز میخانه چشم تو زمینگیرم کردبابک نبی
من کزین فاصله غارت شدهی چشم تو ام.
چون به دیدار تو افتد سرو کارم چه کنم
چشمان تو غنائم جنگی ست بی گمان
با من کمی بجنگ که این هم غنیمت است
مطلب مشابه: شعر نو غمگین زیبا (اشعار نو غمگین احساسی از شاعران معروف)
تک بیتی چشم از شاعران کهن
چشم جادوی تو خود عین سواد سحر است
لیکن این هست که این نسخه سقیم افتادست
چشم تو ز بهر دلربایی
در گردن سحر ذوفنون باد
نرگس همه شیوههای مستی
از چشم خوشت به وام دارد
چشمت چو تیغ غمزه خونخوار برگرفت
با عقل و هوش خلق به پیکار برگرفت
گویی دو چشم جادوی عابدفریب او
بر چشم من به سحر ببستند خواب را
مستی به چشم شاهد دلبند ما خوش است
زان رو سپردهاند به مستی زمام ما
من از این هر دو کمانخانه ابروی تو چشم
برنگیرم و گرم چشم بدوزند به تیر
نمیگویم به وصل خویش شادم گاه گاهی کن
بلاگردان چشمت کن مرا گاهی نگاهی کن
چشم بر هم نزنم گر تو به تیرم بزنی
لیک ترسم که بدوزد نظر از روی توام
راه دل عشاق زد آن چشم خماری
پیداست از این شیوه که مست است شرابت
به یک کرشمه که نرگس به خودفروشی کرد
فریب چشم تو صد فتنه در جهان انداخت
دهانی و چشمی به اندازه تنگ
یکی راه دل زد یکی راه چنگ
به چشمی ناز بیاندازه میکرد
به دیگر چشم عذری تازه میکرداز مجموعه شعر نظامی
از چشٖم و دل مپرس که در اولین نگاه
شد چشم من خرابِ دل و دل خراب چشم
چشمت به کرشمه خون من ریخت
وز قتل خطا چه غم خورَد مست
آورده ز غمزه سحر در چشم
در داده ز فتنه تاب در موی
ز چشمت جان نشاید برد کز هر سو که میبینم
کمین از گوشهای کردهست و تیر اندر کمان داردحافظ
مست شوند چشمها از سکرات چشم او
رقصکنان درختها پیش لطافت صبا
مطلب مشابه: شعر عاشقانه زیبا از شاعران معروف [ 250 شعر کوتاه و بلند احساسی ]
به دو چشم من ز چشمش چه پیامهاست هر دم
که دو چشم از پیامش خوش و پرخمار بادامولانا
توبه کنند مردم از گناه به شعبان
در رمضان نیز چشمهای تو مست است
دو چشمش بسان دو نرگس به باغ
مژه تیرگی برده از پر زاغاز مجموعه شعرهای فردوسی
شعر زیبا عاشقانه چشم از شاعران بزرگ
آه باشد به ز زلف عنبرین عشاق را
اشک باشد بهتر از در ثمین عشاق راآب حیوان است خوی آتشین عشاق را
آیه رحمت بود چین جبین عشاق رامیکند ز آتش سمندر سیر گلزار خلیل
درد و داغ عشق باشد دلنشین عشاق راآنچنان کز چشمه سنبل شسته رو آید برون
پاک سازد دیدههای پاک بین عشاق رااز تهی چشمی بود عرض گهر دادن به خلق
ور نه دریاها بود در آستین عشاق راغافلان گر در بقای نام کوشش میکنند
ساده از نام و نشان باشد نگین عشاق راکوته اندیشان قیامت را اگر دانند دور
نقد باشد پیش چشم دوربین عشاق راگر چه از نقش قدم در ظاهرند افتادهتر
توسن افلاک باشد زیر زین عشاق راآسان سیران نمیبینند صائب زیر پا
نیست پروای غم روی زمین عشاق رااز مجموعه اشعار صائب تبریزی
پیش از من و تو لیل و نهاری بوده است
گردنده فلک نیز به کاری بوده استهرجا که قدم نهی تو بر روی زمین
آن مردمک چشم نگاری بوده استاز مجموعه شعرهای خیام
وقتی گریبان عدم با دست خلقت میدرید
وقتی ابد چشم تو را پیش از ازل میآفریدوقتی زمین ناز تو را در آسمانها میکشید
وقتی عطش طعم تو را با اشکهایم میچشیدمن عاشق چشمت شدم، نه عقل بود وُ نه دلی
چیزی نمیدانم از این دیوانگی و عاقلییک آن شد این عاشق شدن، دنیا همان یک لحظه بود
آندم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربودوقتی که من عاشق شدم شیطان به نامم سجده کرد
آدم زمینیتر شد و عالم به آدم سجده کردمن بودم و چشمان تو، نه آتشی وُ نه گِلی
چیزی نمیدانم از این دیوانگی و عاقلیمن عاشق چشمت شدم شاید کمی هم بیشتر
چیزی در آنسوی یقین، شاید کمی هم کیشترآغاز و ختم ماجرا لمس تماشای تو بود
دیگر فقط تصویر من در مردمکهای تو بود“افشین یداللهی“
مطلب مشابه: شعر تنهایی کوتاه؛ زیباترین اشعار تنها شدن با عکس نوشته احساسی
ای چشم تو دلفریب و جادو
در چشم تو خیره چشم آهودر چشم منی و غایب از چشم
زآن چشم همیکنم به هر سوصد چشمه ز چشم من گشاید
چون چشم برافکنم بر آن روچشمم بستی به زلف دلبند
هوشم بردی به چشم جادوهر شب چو چراغ چشم دارم
تا چشم من و چراغ من کواین چشم و دهان و گردن و گوش
چشمت مرساد و دست و بازومه گر چه به چشم خلق زیباست
تو خوبتری به چشم و ابروبا این همه چشم زنگی شب
چشم سیه تو راست هندوسعدی به دو چشم تو که دارد
چشمی و هزار دانه لولوسعدی
دل عاشق به پیغامی بسازد
خمار آلوده با جامی بسازدمرا کیفیت چشم تو کافیست
ریاضتکش به بادامی بسازدباباطاهر
چشمم چو به چشم خویش چشم تو بدید
بی چشم تو خواب چشم از چشم رمیدای چشم همه چشم به چشمت روشن
چون چشم تو چشم من دگر چشم ندیداز مجموعه اشعار مهستی گنجوی
شعرکوتاه عاشقانه چشم
زیباتر از چشمان تو
چشمان من بودوقتی که
تصویرت
بر آنها نقش میبستسیدتقی سیدی
گاهی
بهترین
شعرهای دنیا هم
نمیتواند
اندوهِ چشمان زنی را بکاهدشقایق نیکومنظری
چشمهایِ تو،
میزبان آفتابِ صبحِ سبزِ باغهاست!
میشناسمت…از مجموعه اشعار شفیعی کدکنی
گاهی نگاهت
آنقدر نافذ است
که خودم را نه
دیوار پشت سرم را
در چشمت میبینمافشین یداللهی
دُچار یعنی
دو چشم داری
اما حواست
چهار چشمی پی کسی استرسول ادهمی
جهان
از چشمهای تو شروع میشود
و جایی در امتداد آشفتگی موهات
به باد میرودکامران رسولزاده
مطلب مشابه: اشعار دلتنگی زیبا؛ مجموعه گلچین شعر دلتنگ شدن عاشقانه غمگین
از وقتی که
آبیِ چشمانت را دیده ام
شناگرِ ماهری شده ام
از بس که
غرقِ چشمهایت شدممژگان یعقوبی
تو، همه رازِ جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه، محوِ تماشایِ نگاهتاز جمله اشعار عاشقانه فریدون مشیری
چشمهای تو
پنجرههای بهشت است
پرده پلکهایت را که کنار میزنی
نور به دنیا میآید!روشنک آرامش
شب
چشمان توست
سیاه، وسیع
دوست داشتنیباران قیصری
متن کوتاه در مورد چشم های زیبا
آدمهای اینجا
هیچکدام شبیه تو نیستند
دلتنگت که میشوم
چشمهایم را میبندم
باران را تجسّم میکنم
تو زلال مهربانی
مهربان زلالی …
همیشه چشمانت
دو چشمه اند در خوابهایم
و همین است که
صبح که شعرم بیدار میشود
میبینم بسترم
سرشار از گل عشق توست
و نم نم گیاه و سبزینه …
دو بر هیچ
به چشمانت باختم
زندگی شاید
آن لحظه مسدودیست
که نگاه من
در نی نی چشمان تو
خود را ویران میسازد
و در این حسیست
که من آن را با ادراک ماه
و با دریافت ظلمت
خواهم آمیختفروغ فرخزاد
شعر نو عاشقانه درباره چشم
چشمهای تو
وقت زیادی از خدا گرفت
اگر آفریده نمیشد
زیبایی بیشتری
به کوه
به دریا
به جنگل
میرسیدمهدی نظارتیزاده
ای قامتت بلندتر از قامت بادبانها
و فضای چشمانت
گستردهتر از فضای آزادی…
تو زیباتری از همهی کتابها که نوشته ام
از همهی کتابها که به نوشتن شان میاندیشم…
و از اشعاری که آمده اند…
و اشعاری که خواهند آمد…
قاصدک! هان، چه خبر آوردی؟
از کجا وز که خبر آوردی؟
خوش خبر باشی، اما، اما
گرد بام و در من
بی ثمر میگردی
انتظار خبری نیست مرا
نه ز یاری نه ز دیار و دیاری باری
برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس
برو آنجا که تو را منتظرند
چشمهایت عطری دارند گیج کننده
از همانها که پلک میزنی
و یکباره جهان
به بوی مردمکهای خوش رنگت
عطری دلچسب میگیرد!عالیه جهانبین
و چشمانت با من گفتند
که فردا
روز دیگریست
آنک چشمانی که خمیرمایهی مهر است
وینک مهر تو:
نبرد افزاری
تا با تقدیر خویش پنجه درپنجه کنم
میان آفتابهای همیشه
زیبایی تو
لنگریست
نگاهت و چشمانت با من گفتند
که فردا
روز دیگری ستاحمد شاملو
زن، مردی ثروتمند یا زیبا
یا حتی شاعر نمیخواهد
او مردی میخواهد
که چشمانش را بفهمد
آنگاه که اندوهگین شد
با دستش به
سینه اش اشاره کند
و بگوید:
اینجا سرزمین توست…
زیبا…
زیبا هوای حوصله ابری است
چشمی از عشق ببخشایام
تا رود آفتاب بشوید
دلتنگی مرا…زیبا
چشم تو شعر
چشم تو شاعر است
من دزد شعرهای چشم تو هستم…محمدرضا عبدالملکیان
چونان به من نزدیکی
که اگر جایی نباشم، تو نیز نیستی
چونان نزدیکی
که دستهای تو بر شانهام
گویی دستهای مناند
و هنگام که تو چشم میبندی
منم که به خواب میروم!
چشمهایت دو گوی جادو
دست بر آنها بگذار
بردار
تا آینده را ببینم:
در عمیقترین قهوهای چشمانت
مردی به من لبخند میزند
که از من جوانتر است
حتی با موهای سپیدشعلیرضا کاهد
کاش میدیدم چیست
آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاری است
آه وقتی که تو لبخند نگاهت را
میتابانی
بال مژگان بلندت را
میخوابانی
آه وقتی که
تو چشمانت
آن جام لبالب از جاندارو را
سوی این تشنه جان سوخته میگردانی
موج موسیقی عشق
از دلم میگذرد
روح گلرنگ شراب
در تنم میگردد
دست ویرانگر شوق
پرپرم میکند
ای غنچه رنگین پر پر
من در آن لحظه که چشم تو به من مینگرد
برگ خشکیده ایمان را
در پنجه باد
رقص شیطان خواهش را
در آتش سبز
نور پنهانی بخشش را
در چشمه مهر
اهتزاز ابدیت را میبینم
بیش از این سوی نگاهت نتوانم نگریست
اهتزاز ابدیت را یارای تماشایم نیست
کاش میگفتی چیست
آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاری استفریدون مشیری
همیشه با منی…
و من
درختی
که با معجزه نگاه تو
چشم به راه بهار استسلمان نظافت یزدی
مردمکهای تو
همیشه مسیر شب را نشان میدهند
حتی اگر سحرخیزترین چشم جهان باشی
حتی اگر قبل از خورشید بیدار شوی
ما
روزها را به زندگی کردن دیگران مشغولیم
و فقط
شبها را در خود زندگی میکنیم…جلال حاجیزاده
آسمان
و هر چه آبیِ دیگر
اگر چشمان تو نیست
رنگ هدر رفته است
بر بوم روزهای حرام شده
چه رنگها که هدر رفتند
و تو نشدند
در سیاهی چشمهایت
فرورفتهام
و دیگر نمیدانم
جاده به کجا میپیچد
فقط میدانم
که رودی مثل عشق
در دلم جاری شده است
اشعار ناب عاشقانه چشم
چشم تو شهر فرنگیست که دیدن دارد
دیدمت خوب، دلم حس پریدن داردحرفها میزند از دور نگاهت با من
برق چشمان تو الحق که شنیدن دارد!قاف امیدی و پاهای من دیوانه
در رسیدن به شما عزم دویدن داردگریه کم میکنم، اما چشم هایم پی تو
مثل هر ابر دگر عشق چکیدن داردما همه منتظریم و تو نخواهی آمد ….
خودمانیم که ناز تو خریدن دارد!زیر بال و پر زلفت دل ما را برگیر
که بدون تو فقط فکر رمیدن داردچند سالی ست که من مرده ام، اما قلبم
با مسیحایی تو شوق تپیدن داردحسین دهلوی
بیماری چشمان تو بیمارم کرد
در دام غم و غصه گرفتارم کردیک روز امید زندگی داد به من
روز دگر از زمانه بیزارم کردکیوان هاشمی
از غم که چشمهای تو لبریز میشود
انگار فصلها همه پاییز میشودتلفیق چشم شیر و غزال است چشم تو
چون با غرور و عشق گلاویز میشودسیدمحمدمجید موسوی گرمارودی
در هر نگهت مستی صد جام شرابست
چشمان تو میخانه دلهای خراب استزد شعله به جان چشم فریبای تو هر چند
برق نگهت زود گذر همچو شهاب استمحمد شهدی لنگرودی
گناه چشم تو… یا… نه! گناه عکاس است
که این چنین به نگاهت دچار و حساس استو مدتی است که هنگام دیدن چشمت
«اعوذ بالله» او «قل اعوذ بالناس» استبرای رستن او از جهنم و آتش
پل صراط نگاهت ملاک و مقیاس استتمام اهل زمین را جهنمی کردی
که آیه آیه ی چشمت «یوسوس الناس» استتمام شهر از ایمان به کفر برگشتند
گناه چشم تو حالا به پای عکاس است؟منصوره فیروزی
در قطاری كه تو در آن هستی
خانه ام روی ریل بود ای كاشكوركورانه دوستت دارم
شعرهایت بریل بود ای كاش!
پاك كن خط چشم هایت را …یاسر قنبرلو
هر چقدر این روزها دستان من تنهاترند
چشمهایت شب به شب زیباتر و زیباترندرازداریهای من بیهوده است، این چشمها
از تمام تابلوهای جهان گویاترند…من پَر کاهی به دست باد پاییزم ولی
چشمهای روشنت از کهربا گیراترند…پانتهآ صفایی بروجنی
هر کسی شعر به چشمان تو تقدیم کند
مثل این است که رقاصه به باکو ببرد…باز هم خیره به عکست شده ام تا شاید
این سری چشم تو را چشم من از رو ببردحسین زحمتکش
متن خاص درباره چشمان من
شب در چشمان من است
به سیاهی چشمهایم نگاه کن
روز در چشمان من است
به سفیدی چشمهایم نگاه کن
شب و روز در چشم های من است
به چشمهایم نگاه کن
پلک اگر فرو بندم
جهانی در ظلمات فرو خواهد رفتحسین پناهی
روزی اگر ببینم آمدهای
بسان کبوتری خسته از دیاران دورست، یار!
با زیبایی بی پایانی در چشمهایت
و بهاری در گیسوانتیاووز بولنت باکیلر
آبی رنگ چشمهای توست
و آن زمان که لبخند میزنی
زلال ظریف آن
تابش لرزان صبح را
به خاطرم میآورد
آن هنگام که خورشید به دریا میافتد
آبی رنگ چشمهای توست
و آن زمان که گریه میکنی
اشکهای تابانات
همچون جواهراتی زیبا
خودنمایی میکنند
وقتی بیاختیار میخزند
مثل قطرات شبنم بهروی بنفشهها
آبی رنگ چشمهای توست
و آن زمان که به تماشایشان مینشینم
افکار، چون پرتوهای نور منعکس میشوند
گویی که در ژرفای شب
ستارگان گمشدهی آبی میدرخشندگوستاو آدولفو بکر
من درباره تو به آنها نگفتهام
اما تو را دیدهاند که
در چشمانم شنا میکنی…
من درباره تو به آنها نگفتهام
اما تو را در کلماتم دیدهاند
عطر عشق،
نمیتواند پنهان بمانداز مجموعه شعرهای نزار قبانی
متن احساسی درباره چشم و نگاه
من آنچه را احساس باید کرد
یا از نگاه دوست باید خواند
هرگز نمی پرسم
هرگز نمی پرسم که: آیا دوستم داری ؟
قلب من و چشم تو میگوید به من: آریفريدون مشيری
و چشمان ات با من گفتند
که فردا
روز دیگری ست
آنک چشمانی که خمیرمایه ی مهر استوینک مهر تو:
نبردافزاری
تا با تقدیر خویش پنجه درپنجه کنم
نظرات کاربران