چهارشنبهسوری یکی از آیینهای پاک و جشنهای ایرانی و زرتشتی است که از غروب آخرین سهشنبه ماه اسفند، تا پس از نیمهشب تا آخرین چهارشنبه سال، برگزار میشود و برافروختن و پریدن از روی آتش مشخصه اصلی آن است.
این جشن، نخستین جشن از مجموعه جشنها و مناسبتهای نوروزی است که با برافروختن آتش و برخی رفتارهای نمادین دیگر، بهصورت جمعی در فضای باز برگزار میشود. این جشن یکی از جشنهای بسیار مهم ایران است که هر سال این آیین برگزار میشود.
شاعران زیادی نیز درباره این جشن سرودهاند. با ما همراه شویم.
شعر چهارشنبه سوری
زردی من از تو
سرخی تو از من
غم برو شادی بیا
محنت برو روزی بیا
ای شب چهارشنبه
ای کلیه جاردنده
بده مراد بنده
تق تق تق فش فشه فاصلمون کم بشه
هیزم و نفت و آتیش دوستت دارم خدایش
سیب زمینی به سیخه عکس گلت به میخه
غماتو بیار فوتش کن کینه داری شوتش کن
هوا بهاری میشه سرما فراری میشه
زردی ازت دور بشه هرچی بخوای جور بشه
شب چهارشنبه سوری آخره ساله
زمستون میره پشتش بهاره
این جشن بزرگ از نیاکانه
ازنیاکانه پاک ایرانه
ای بته بته بته
یادت نره این گفته
ای بته بته بته
گوش کن ببین چی گفته
مامان و بابام بوته میخرن
کنار حیاط آتیش میزنن
بچههای خوب از روش میپرن
تا که این جشن رو از یاد نبرن
ای بته بته بته
یادت نره این گفته
ای بته بته بته
گوش کن ببین چی گفته
سرخی تو از من
زردی من از تو
آی بچه ها آی بچهها
وقتی میرین تو کوچهها
نرین آتیش بازی کنین
ترقهها خطر دارن
چشاتونو در میارن
دستها رو پر پر میکنن
گوشاتونو کر میکنن
زردی من از تو
سرخی تو از من
غم برو شادی بیا
محنت برو روزی بیا
رسیدی و پر از شادی و شوری، آهای چارشنبه سوری
شنیدم با جوانان جفت و جوری، آهای چارشنبه سوری
شده فرهاد با فرزاد و هوشنگ، برای شب هماهنگ
پیامک میزند پوران به پوری، آهای چارشنبه سوری
پس از سالی چتیدن یا پیامک، خوشا مهسا و بابک
مزه دارد ملاقات حضوری، آهای چارشنبه سوری
جوانان با مدلهای فرنگی، پی خوش آب و رنگی
تماما ناز و گوگوری مگوری، آهای چارشنبه سوری
نمایشگاه انواع مدلها، طراوت بخش دلها
صفابخش اُناثی و ذکوری، آهای چارشنبه سوری
بساط سرخی تو، زردی من، سر هر کوی و برزن
تو هم چون مردمان غرق سروری، آهای چارشنبه سوری
مش اصغر توی چادر دیدنی شد، پی قاشق زنی شد
که باشد استتار اینجا ضروری، آهای چارشنبه سوری
چراغ قرمز و ده حاجی فیروز، سیه روی و سیه روز
بگیرند از جماعت پول زوری، آهای چارشنبه سوری
یکی از جیغ و داد اهل کوچه، کند دندان قروچه
بگوید داد از این حد بی شعوری، آهای چارشنبه سوری
بر اعصابش زند یکریز تقه، هیاهوی ترقه
ندارد بیش از این تاب صبوری، آهای چارشنبه سوری
به فحش و لعن بر آباء و اجداد، مزاحم را کند یاد
شب آمرزش اهل قبوری، آهای چارشنبه سوری
مقصر من نمی گویم تـو هستی، ولی از بمب دستی
چه چشمانی که شد محکوم کوری، آهای چارشنبه سوری
نمی دانم بهشتی یا جهنم، که کارت گشته درهم
از این دیو و دد و غلمان و حوری، آهای چارشنبه سوری
کنند آزارها با نام سرکار، گروهی مردم آزار
که دورند از ادب صد سال نوری، آهای چارشنبه سوری
امید است اینکه با شادی معقول، همه خوشحال و شنگول
کنیم از شیوه ی این عده دوری، آهای چارشنبه سوری
مطلب مشابه: متن تبریک چهارشنبهسوری + متن و جملات تبریک جشن باستانی چهارشنبهسوری
جشن آتش جشن شادی جشن نور
گاه آتش بازی و شام سرور
آتشِ زرتشت و نور ایزدی
پرتوی از بارگاهِ سرمدی
از اهورایی که شادی آفرید
در پناهش مهر و نیکی شد پدید
رمزٍ آتش پاکی و روشنگری
سرخی و گرما و شادی پروری
یادگاری از کهن آیین ما
روزگارانِ خوش و شیرین ما
آری امشب جشن سور و آتش است
جشنِ رقص شعله های سرکش است
هموطن ای یارِ هم پیمان من
زنده کن این جشن و آیین کهن
خیز و از آتش تو سرخی وام گیر
کام دل از گردش ایام گیر
باید امشب از غم و زردی گذشت
همچو شاخی در بهاران سبز گشت
کم کمک چاووشی شاد بهار
دامن افشان میرسد از کوهسار
چشم تا برهم زنی عید آمده
روزِ خوب جشن جمشید آمده
فروهرها میهمانت میشوند
همنشین مهربانت میشوند
ای درخت سرفراز آریا
ای به دردِ مام میهن آشنا
هر کجای این جهان داری سرا
گوش کن با جان و دل پند مرا
ما همه از یک تبار و ریشه ایم
پیروان نیکی اندیشه ایم
مهد ایران ریشه و ما شاخه سار
بهر ماندن ریشه باید استوار
ور نه در توفان سرای روزگار
شاخه ساران را نمی ماند قرار
لیک اگر روزی من و تو ما شویم
جنگلی سبز و گشن می پروریم
مهرِ میهن در سرشت و جان ما
تا ابد پاینده باد ایران ما
“هما ارژنگی”
بیاین آتیش روشن کنیم که آخر ِ زمستونه
چارشنبه امسالیمون حسابی آتیش بارونه
غم و به آتیش بزنیم سرخی ِ آتیش مال ما
درد و بلاها دور بشه از خونه امسال ما
آرش و کیخسرو و جم با همه اجداد ما
از گرمی آتیشامون دعوت بشن به خونهها
کوزه جهل و بشکنیم از پشت بوم اندیشه
اسپند به آتیش بزنیم چشم حسودا کور بشه
بیاین دعا کنیم با هم دوباره آزادی بیاد
محنت بره روزی بیاد غم بره و شادی بیاد
اهریمنا عاصی بشن از شادی امسال ما
کور بشن و دور بشن و دود بشن و برن هوا
چراغ قرمز و ده حاجی فیروز، سیه روی و سیه روز
بگیرند از جماعت پول زوری، آهای چارشنبه سوری
یکی از جیغ و داد اهل کوچه، کند دندان قروچه
بگوید داد از این حد بی شعوری، آهای چارشنبه سوری
بر اعصابش زند یکریز تقه، هیاهوی ترقه
ندارد بیش از این تاب صبوری، آهای چارشنبه سوری
به فحش و لعن بر آباء و اجداد، مزاحم را کند یاد
شب آمرزش اهل قبوری، آهای چارشنبه سوری
مقصر من نمی گویم تو هستی، ولی از بمب دستی
چه چشمانی که شد محکوم کوری، آهای چارشنبه سوری
نمی دانم بهشتی یا جهنم، که کارت گشته درهم
از این دیو و دد و غلمان و حوری، آهای چارشنبه سوری
کنند آزارها با نام سرکار، گروهی مردم آزار
که دورند از ادب صد سال نوری، آهای چارشنبه سوری
امید است اینکه با شادی معقول، همه خوشحال و شنگول
کنیم از شیوه این عده دوری، آهای چارشنبه سوری
چهارشنبه سوری
هر آتیشی که دیدی
به یاد قلب منم باش
آخه از دوریت بدجوری آتیش گرفته…
غم و به آتیش بزنیم
سرخی ِ آتیش مال ما
درد و بلاها دور بشه
از خونه ی امسال ما…
امشب شب چهارشنبه سوریه
و میخوام بیاد توکه نیستی
بالون آرزویی به آسمون بفرستم
و آرزویم را هم که دگر تمام مردم شهر میدانند
توهم بگو آمین
تو مسیر رسیدن بهار
شاخه های خشکیده دلتو
تو آتیش امروز بسوزون
تا گرم شه دل مهربونت
چهارشنبه سوری مبارک…
یه وقت نری
از رو آتیش بپری !
آخه تجربه ثابت کرده
اگه خر از رو آتیش بپره ؛
رم میکنه !
با چشمانت
چه آتشی در دلم میسوزانی
چهارشنبه سوری همینجاست
تقاطع نگاه تو و دل من…
مطلب مشابه: انشا چهارشنبه سوری؛ 6 انشا درباره رسم چهارشنبه سوری با مقدمه بدنه و نتیجه گیری
آخرین سه شنبه سال خورشیدی را
با بر افروختن آتش و پریدن از روی آن
به استقبال نوروز میرویم سرخی تو از من،
زردی من از تو جشن باستانی
چهارشنبه سوری مبارک…
چنین گفت زرتشت :
که سوزانید بدی را درآتش
تا ز آتش برون آید نیکی پس
تو نیز چنین کن
چهارشنبه سوری مبارک…
سلامتیه اونایی
که براشون مثل آتیش چهارشنبه سوری بودیم
همه وجودمون تو آتیش عشقشون سوخت
تا اونا با شادی از رومون بپرن و رد بشن
پاس دارم آتش جاوید را یادگار فطرت جمشید را
چند روزى مانده بودش تا به عید آمد آتش در چنین روزى پدید
بهر او آتشگهى آراستند از پلیدى و سیاهى کاستند
پس ازآن هر روز در روزى چنین جشن سورى بوده
در ایران زمین تا که آتش را پرستارى کنیم
از اهورا طلب یارى کنیم…
واست آتیش روشن کردم که آخر زمستونه
چهارشنبه ی آخر سال قلب من آتیش بارونه
غم هاتو آتیش میزنم سرخی آتیش مال تو
چشم حسودا کور شه از عشق میون من و تو
انگاری غلغله محشره چارشنبه سوری
گوشم از بمب و ترقّه کره چارشنبه سوری
رسم خیلی خوبیه اگه خرابش نکنیم
واسه من فشفشه یادت نره چارشنبه سوری…
دوست دارم سه شنبه ی آخر اسفند
از زیر کرسی تنهایی ام نبودنت را بکشم
بیرون بیاندازم کف اتاق شعر بپاشم
روش کبریت بزنم و از آتش یکسال انتظار بپرم
بهار بی حضور تو کابوس این خواب زمستانی ست
دوست دارم شکوفه، بهانه ی تو باشد
نظرات کاربران