متن درباره طلوع با جملات و اشعار عاشقانه (50 متن زیبای طلوع)

ما در این بخش گزیده ای از متن ها، جملات و اشعار بسیار زیبا با موضوع آفتاب و طلوع خورشید را آماده کرده ایم امیدواریم لذت ببرید.

شایاد الان نزدیک صبح است و طلوع خورشید منظره ای بسیار زیبا و دل انگیز پدید آورد که هر شخصی را به خودش جذب می کند. هر صبح و طلوع خورشید به ما فرصت آغاز کردن دوباره زندگی را می دهد و هر روز به ما یاد آوری می کند که هیچ وقت برای قدم برداشتن و شروع کردن دیر نیست…

متن درباره طلوع با جملات و اشعار عاشقانه (50 متن زیبای طلوع)

متن ادبی درباره طلوع آفتاب

‌خورشید که طلوع می‌کند
پنجره دستان من
رو به تو باز می‌‌گردد
باغ سینه من
تنها یک گل سرخ دارد
که هر بامداد
به یاد تو باز و بسته می‌شود
یادت باشد
اینجا تابستان را هر روز تو آغاز می‌کنی …

طوری بخند که حتی تقدیر شکستش را بپذیرد،
چنان عشق بورز…
که حتی تنفر راهش را بگیرد و برود…
و طوری خوب زندگی کن…
که حتی مرگ از تماشای زندگیت سیر نشود …!

مهربان که باشی خورشید از سمت قلب تو طلوع خواهد کرد و عصر مگر چیست؟ جز لبخند مهربانت…

طلوع پاداش کسی است که تاریک ترین لحظه های شب را به انتظار نشسته است.

با هر طلوع و غروب لبخند بزن مهربان باش و محبت کن، حتي اگر خودت در فشار و سختي هستي.

هر صبح خودش داره با صدای ملایم داد میزنه یه شروع دوباره س، گذشته رو فراموش کن و از نو طلوع کن

روزهایی که طلوع خورشید را میبینم احساس می کنم اون روز خورشید مال منه! من امروز تولد خورشید را دیدم لحظه شگفت انگیزی که حتما باید بود و دید وگرنه توصیف فقط اسراف کلمات است و دیگر هیچ!

شبی ادامه آن طلوع خورشیدی

نه صبر بود مرا در دل نه طاقت بود

کدام پنجره میدیدم و نمیدیدم چرا

که وحشتم از دیدن صداقت بود

میان وحشتم پرنده پر نگشود

من از تمام صبح هایم
فقط همانی را به یاد دارم
که تو در آغوش من
لبخند می زدی
وگرنه باقی طلوع ها
همگی شب اند بی تو!

متن درباره طلوع با جملات و اشعار عاشقانه (50 متن زیبای طلوع)

جملات زیبا در مورد طلوع آفتاب

فرقی نمی کند آغازِ هفته باشد یا پایانش …
صبح باشد یا شب … بذرِ امید ؛
نه وقت می شناسد ،
نه موقعیت …
هر وقت بکاری ؛
شبیهِ لوبیایِ سحر آمیز ،
با اولین طلوعِ آفتابِ خواستن ؛
جوانه می زند …
و تا آسمانِ موفقیت و توانستن ،
اوج می گیرد …
هرگز نا امید نباش … !!!
نا امیدی ، تیشه ی بی رحمی ست ؛
به جانِ ریشه ی شعور و خوشبختی ات …
پس تا دیر نشده ،
بذرِ جادوییِ امیدت را بکار ،
و معجزه هایت را درو کن … !

می دانی…!!!
روز هاى سخت بالاخره به پايان می رسند و زندگي روي ديگرش را نشان خواهد داد.
امروز طلوع زیباترین زیبایی ها و نیکوترین نیکی ها و شاداب‌ترین شادی ها برای منست…
تنها معبود من صدایت را شنیدم که گفتی: تو ای زیباتر از خورشید زیبایم، تو ای والاترین مهمان دنیایم، بدان آغوش من بازست، شروع کن یک قدم با تو، تمام گام‌های مانده اش با من…
امروز آن قدم الهی را برمیدارم و پر از آرامش ناب هستم و اجازه میدهم تا تمام اتفاقات خوب و شگفت انگیز برایم رخ بدهد.

مهربان كه باشی
خورشید از سمت قلب تو
طلوع خواهد کرد.
و صبح
مگر چیست ؟
جز لبخند مهربانت ..

مطلب مشابه: صبح بخیر دوستانه و شروع روز { جملات و پیام با انگیزه صبح بخیر به رفیق }

چه طلوعی چه هوایی جاااااااانم
باید امروز حواسم باشد که اگر قاصدکی را دیدم..‌‌‌‌‌‌‌……..
ارزوهایم را بدهم تا برساند به خدا……….‌‌‌‌

بیا زندگی کنیم

حورشید روزی دو بار طلوع نمی کند

ما هم دو بار به دنیا نمی آییم…

هر چه زودتر به آنچه از زندگیت باقی مانده بچسب.

طلوع خورشید بود که به من یاد داد که گاهی زیبایی فقط برای چند ثاتیه دوام داره و غروب خورشید بود که به من نشون داد که فقط باید صبر کرد تا دوباره تمامشو تجربه کرد.

بوی صبحانه می آید
عطرچایی
صفای سفره صبح
وسنگگ داغ
چندلقمه زندگی کافیست!
تاانرژی جاودانگی
دروجودمان شکوفا شود
و برای خلق ثانیه های آفتاب
طلوع کنیم…

تو ليلی نيستی
من اما
مجنون حرف‌هات می‌شوم
ديوانهٔ دست‌هات
مبهوت خنده‌هات
گل قشنگم

شيرين نيستی
ولی من
صخره‌های شب را
آنقدر می‌تراشم
تا خورشيدم طلوع کند
و تو
در آغوشم بخندی…

این زندگی نیست که می‌گذرد؛
این ما هستیم که رهگذریم…
” پس با هر طلوع و غروب لبخند بزن ”
“مهربان باش و محبت کن”
“حتی تاریک‌ترین شب نیز پایان خواهد یافت و
خورشید خواهد درخشید”
روزهای خوب خواهد آمد…

صبح خواهد شد و به این کاسه آب، آسمان هجرت خواهد کرد.

مطلب مشابه: صبح بخیر انگیزشی انرژی دهنده ( 30 متن انگیره دهنده صبحت بخیر )

متن درباره طلوع با جملات و اشعار عاشقانه (50 متن زیبای طلوع)

متن درباره طلوع خورشید وصبح

می خوام يه رازی رو بهتون بگم… می گن يك ثانيه ای هست، بينِ طلوع خوشيدِ فردا تا غروبِ خورشيدش … كه اگه تو اون يك ثانيه، لبخند بزنی، به همه ی آرزوهات می رسی… ولی هيچكی نمی دونه اون يك ثانيه مال كدوم دقيقه از كدوم ساعته…

هر صبح
همه چيز می تواند از نو شروع شود
آفتاب
تنها به اين دليل طلوع می كند.!!

در جیب هایت یک مشت امید بریز…

از چوب لباسی چند رویا بردار…

روی گلدان زندگی ات آبی بپاش، و کفش همت بپوش….

باقی درست خواهد شد…

خدا هست…

طلوع خورشید هست….

امید هست…..

تمام اوقات جهان در اختیار شماست، اما از تک تک لحظه هایتان مراقبت کنید. بیایید از ابرها بالاتر برویم و طلوع خورشید را ببینیم.

کمى طلوعِ آفتاب
کمى چاى داغ
کمى نَسیمِ صُبحگاهى
وَ بسیارى تو
مَگر من جُز این چه میخواهم؟

کمی طلوع خورشید

کمی چای

کمی نسیم صبح گاهی

و بسیاری تو

مگر من جز این چه می خواهم!

زیبایی همیشه در جریان است
در لحظه رسیدن شب به روز
در لحظه آواز خواندن پرنده ای
در لحظه خندیدن کودکی
در لحظه نگاه عمیق معشوق
در لحظه نوازش مادر

مَصلحت نیست
قیاسِ رُخِ تُو با خُورشید

شَمس اگر
اذنِ طُلوع از تُو بگیرَد ادَب است . . .

دکتر نيستم…
اما برايت 10دقيقه راه رفتن،روى جدول کنار خيابان را تجويز ميکنم،
تا بفهمى عاقل بودن چيز خوبيست،
اما ديوانگى قشنگ تر است..
برايت لبخند زدن به کودکان وسط خيابان را تجويز ميکنم،
تا بفهمى هنوز هم،ميشود بى منت محبت کرد..
به ﺗﻮ پيشنهاد ميکنم گاهى بلند بخندى،هرکجا که هستى،
يک نفر هميشه منتظر خنده هاى توست…
دکتر نيستم،
اما به ﺗﻮ پيشنهاد ميکنم که شاد باشى!
خورشيد،
هر روز صبح،
بخاطر زنده بودن من و تو طلوع ميکند!
هرگز، منتظر” فرداى خيالى” نباش.
سهمت را از” شادى زندگى”، همين امروز بگير.
فراموش نکن “مقصد”، هميشه جايى در “انتهاى مسير” نيست!
“مقصد” لذت بردن از قدمهايیست، که برمى داريم!

چایت را بنوش!
نگران فردا مباش،
از گندم زار من و تو مشتی کاه میماند برای بادها

مطلب مشابه: متن های عاشقانه کوتاه برای مخاطب خاص (موثر و قشنگ)

متن درباره طلوع با جملات و اشعار عاشقانه (50 متن زیبای طلوع)

جملات در وصف طلوع خورشید و مهربانی

هر صبح را دیدن و هر طلوع را حس کردن فرصتی ست برای یک روز نزدیک تر شدن به درون.
اگر اتفاقِ اکنونِ زندگیتان یک فرصت باشد برای اینکه به شما نقطه ضعفی را نشان دهد که شما رویش کار کنید، آن نقطه ضعف چیست؟
هر صبح، فرصت است.
هر اتفاق فرصت است.
نه برای پیدا کردن نقطه ای در دیگران و دیدنِ دیگران، بلکه برای پیدا کردنِ بخشی از خودمان.

نشسته‌ام مُتِرَصِّد که از دریچه‌ی صبح
مگر طلوع کند آفتابِ روزِ وصال

خواجوی کرمانی

خورشید را

دوخته ای به لب هایت

آدم دوست دارد هر روز خورشیدش

از لب های تو طلوع کند

آدم اگر آدم باشد

دوست دارد روی لب های تو

جان بکند!

طلوع پائیز آنقدر بی جان است که انگار آفتاب اصلا دلش بالا آمدن نمی خواهد.

به زور می آید

و از گوشه کنار آسمان سریع می رود و غروب می کند.

تا تو بمانی و یک شب بلند دیگر.

هیچ شبی پایان زندگی نیست

از ورای هر شب دوباره خورشید طلوع می کند و بشارت صبحی دیگر می دهد

این یعنی امید هرگز نمی میرد.

ترجیح میدم توو یه سیاره ی دیگه
هر روز به طلوع و غروب زمین نگاه کنم
و به اون لعنتیایی که اون پایینن بفهمونم؛
از دور واقعن قشنگ ترن و بیشتر دلم واسشون تنگ میشه.

طلوع گرم چشمانت
مرا صادق ترين صبح است
اگر نه كار خورشيد جهان
عادت شده مارا

از بلندایِ دور
از حوالی شهرِ شلوغ
به آفتاب سلامی ‌دوباره خواهم داد.

به یاد داشته باش
که امروز
طلوع دیگری ندارد.

“دانته”

فرقی نمی کند آغاز هفته باشد یا پایانش،

صبح باشد یا شب

بذر امید نه وقت می شناسد نه موقعیت…

هر وقت بکاری شبیه لوبیای سحرآمیز، با اولین طلوع خورشید،

جوانه می زند، و تا آسمان موفقیت و توانستن، اوج می گیرد…

هرگز نا امید نباش!

نا امیدی تیشه ی بیرحمی ست، به جان ریشه ی شعور و خوشبختی ات…

پس تا دیر نشده، بذر جادویی امیدت را بکار و معجزه هایت را درو کن…

متن درباره طلوع با جملات و اشعار عاشقانه (50 متن زیبای طلوع)

شعر نو درباره طلوع آفتاب عاشقانه

گفتی چه دل‌گشاست افق در طلوع صبح
‏گفتم که چهره‌ی تو از آن دل‌گشاتر است

محبوب من سپیده که سر بزند، شاید در این بیشه زار خزان زده

گلی بروید نظیر آن چه در بهار دلبستگی مان رویید

محبوب من بگذر ز من، ورق بزن مرا و به آفتاب فردا بیاندیش که برای تو طلوع می کند.

اگر یک روزی احساس کردی که دنیا تمومه!

حتما به دیدن طلوع آفتاب برو.

ملودیِ صبح را
خوش آهنگ بزنیم
لمس کنیم انوارِ خورشید را
آوایِ پرندگانِ عاشق را
باور داشته باشیم رویش ِ زمین را
امروز را زیبا نقش بزنیم
مهربانی را تقسيم كنيم
و محبت را به تمام ذرات ارزانی

طلوع تویی
صبح تویی
آفتاب کن در وجودم
صبحگاهم بهشتی است
با صبح بخیر هایت

هر صبح
همه چیز می‌تواند از نو شروع شود
آفتاب تنها به این دلیل
طلوع می‌كند

توصیف لحظه طلوع از آندره ژید:

“آسمان را دیده ام که چگونه در انتظار سپیده دم می لرزد. ستارگان یکایک می پژمرند. چمن‌زارها به شبنم آغشته است و هوا جز نوازشی سرد ندارد. مدتی به نظر می رسید که حیات گنگ مانده، از فرط سستی می خواست دیر بپاید. تا کناره ی جنگل رفتم. آن‌جا نشستم؛ هر چارپایی کار خود و شادی خود را با یقین به اینکه صبح در شرف در رسیدن است از سر گرفته است و راز حیات با بریدگی برگی در شرف فاش شدن بود. آن وقت روز در می رسید.”

هواشناسان هرروز،
برای طلوعِ خورشید زمان تعیین می کنند،
دیوانه اند دیگر
نمیدانندخورشید
وقتی طُلوع می کند
که تو چشم باز می کنی …

اشتراک گذاری

نظرات کاربران