قهوه یک نوشیدنی جذاب و پرطرفدار است که شگفتی و خواص زیادی دارد امروزه بسیاری از مردم به جای چای و نوشیدنی گرم، ترجیح می دهند قهوه بنوشند.
در ادامه این مطلب متن درباره قهوه وحال خوب، متن زیبا در مورد قهوه نوشیدن، متن درباره قهوه به انگلیسی و متن قهوه برای استوری عاشقانه برای شما عزیزان گرد آوری کرده ایم.

متن درباره قهوه و حال خوب
احتیاجی به مستی نیست
یک فنجان قهوه هم دیوانه ام می کند
وقتی میزبانم چشمان تو باشد …
من سالهای سال از این خانه
بیرون نرفتهام که تو برگردی
یک بار هم که آمدهای ما را
مهمان به قهوه قجری کردی
روزبه بمانی
چون قهوه بدست گیرد آن حب نبات
از عکس رخش قهوه شود آب حیات
عکس رخ او به قهوه دیدم گفتم
خورشید برون آمده است از ظلمات
عباس صبوحی
کافه چی
امشب قهوه نمی خواهم
فقط بگو امروز به کافه ات سر زد؟
روی کدام صندلی نشست..
آهای کافه چی حواست هست؟
قهوه نمی خواهم جواب می خواهم..!
گرمای دستان تو
نوشیدن یک فنجان
قهوه تلخ صبحگاهی
که با نگاه تو شیرین می شود
تمام چیزی است که آرزوی آن را دارم ….
دلم خلوتی ساده میخواهد …
چند خطی شعر فروغ فرخزاد
با دو فنجان قهوه
کمی سکوت
و او، که پایان هر قطعه
دستش را زیر چانه بزند و بگوید:
باز هم بخوان…
سرمای نبودنت آنقدر عمیق است که دیگر گرمای این فنجانهای قهوه هم بی فایده است…
بیا که همهی فصلهای من بی تو زمستان است!
مطلب مشابه: دل نوشته شب و جملات عاشقانه مخصوص دلتنگی های شبانه
آفتاب…
به مزارع قهوه ی چشم های تو…
که می رسد….
صبح می شود…
چشم وا کن…
که دلم لک زده است…
برای نوشیدنِ فنجان فنجان عشق…

متن زیبا درمورد قهوه نوشیدن
مقصود تویی …
قهوه بهانست (:
در کافه، کنج دیوار
روبروی هم و چه خوب قهوه را نخوردیم!
حرف هایت به اندازه ی کافی تلخ بود…!
یک فنجان قهوه مهمان من
می خواهم دقیقه ها را بخرم
فال امروز
عجیب در چشمانت پیداست…
من قهوه را همانطور که خودم را دوست دارم، دوست دارم :
قوی، شیرین و برای تو خیلی گرم
بعد تو زندگی ام در دل بد اقبالی است
حال هرثانیه ام حالتی از بی حالی است
من و یک خاطره و قهوه و شعری کوتاه
همه هستیم فقط جای تو اینجا خالی است !
شاعر : مجید احمدی
خیالت عجیب همدم این روزهای سرد من است…
هنوز هم روی صندلی همیشگی مینشینم و به یاد خاطرات گذشته، دو فنجان قهوه سفارش میدهم…
اما مدت هاست که پایان خوش فال گرفتن ها برایم رؤیایی شده است دور و دراز…
یک حبه قند در فنجان قهوه تلخ شیرین نمیشود
دو حبه قند در فنجان قهوهی تلخ شیرین نمیشود
سه حبه، چهار، پنج…
اصلا تو بگو یک دنیا قند در این دنیای تلخ
نه…
اگر تو نباشی فال این زندگی شیرین نمیشود.
مطلب مشابه: شعر قشنگ عاشقانه احساسی [ گزیده اشعار ناب رمانتیک برای معشوق ]
چای؟
قهوه؟
نسکافه؟
نمیدانم!
هر کدام دیرتر خنک و تمام شود
تا بهانه با تو بودنم بیشتر شود
خدا را چه دیدی؟
شاید یک روز در کافهای دنج و خلوت
این کلمهها و نوشتهها صوت شدند
برایِ گوش هایِ تو
که رویِ صندلیِ رو به رویِ من نشسته ای…
و برای یک بار هم که شده
قهوه تو سرد شد
بس که خیره ماندی به من!

متن درباره قهوه به انگلیسی
“As long as there was coffee in the world, how bad could things be?”― Cassandra Clare
تا زمانی که قهوه در جهان وجود دارد، اوضاع مگر میشود بد باشد؟ – کاساندرا کل
“Without my morning coffee, I’m just like a dried-up piece of a goat.” – J.S. Bach
بدون قهوهی صبح، من مانند یک انسان بیمصرف هستم – جی اس بچ
“Coffee should be black as hell, strong as death and sweet as love.” – Turkish Proverb
قهوه باید مانند جهنم سیاه، مانند مرگ قوی و مانند عشق شیرین باشد – ضربالمثل ترکی
“Science may never come up with a better office communication system than the coffee break.” – Earl Wilson
علم ممکن است هیچگاه یک سیستم ارتباطی اداری بهتر از استراحت برای نوشیدن قهوه پیدا نکند – ارل ویلسون
مطلب مشابه: متن درباره غروب زیبا (70 جمله احساسی، شعر و عکس نوشته غروب آفتاب)
“It’s amazing how the world begins to change through the eyes of a cup of coffee.” – Donna A. Favors
دیدن تغییر جهان از نگاه یک فنجان قهوه چقدر شگفتانگیز است – دانا فیورز
“Behind every successful woman is a substantial amount of coffee.” – Stephanie Piro
پشت هر زن موفقی، مقدار قابل توجهی قهوه وجود دارد – استفانی پیرو

متن قهوه برای استوری عاشقانه
دلم تنگ میشود
گاهی برای
یک «دوستت دارم» ساده
دو «فنجان قهوه» داغ
سه «روز تعطیلی» در زمستان
چهار «خنده» بلند
و
پنج «انگشت» دوست داشتنی
مصطفی مستور
یک جمعه
تنهایی ات را
به قهوه مهمان می کنم
تلخ تلخ
من با لبخندم
تو با حرفهایت
شیرینش کنیم…
مطلب مشابه: متن درباره طلوع با جملات و اشعار عاشقانه (50 متن زیبای طلوع)
دلم نه عشق میخواهد نه دروغ های قشنگ
نه ادعاهای بزرگ نه بزرگ های پر ادعا
دلم یک فنجان قهوه داغ می خواهد
یک دوست که بشود با او حرف زد و بعد پشیمان نشد …
هوا سرد شده …
نه! نه …
هوای من سرد شده …
حتی گرفتن فنجان قهوه هم، دردی را دوا نمیکند …
گرمای وجودت را میخواهم …
دریغ که صندلی رو به رو خالی ست.
کافه را گرد دلتنگی گرفته
صندلی های خالی
فنجان هایی از تنهایی لبریز
قهوهات را بنوش و باور کن من به فنجان تو نمی گنجم
دیده ام در جهان نما چشمی که به تکرار میکشد فالم
محمد علی بهمنی
ته فنجان قهوهام!
کف دستم یا پیشانیام را ببین!
چیزی نمیبینی؟
مثلا” خطی حرفی یا چیزی که بتوان تو را به من نسبت داد؟
من و سرمای این فصل و
یه فنجون قهوه رویِ میز
یه برگ کاغذ واسه دردام
یه مُشت شعرِ خیال انگیز
من و این قهوه ی تلخ و
یه مُشت سیگارِ سوزونده
داره کَر میشه احساسم
دلم پیش تو جا مونده…
از صدای تو خوشحال میشدم
که از گلوی گنجشک کوچکی بیرون میپرید
با آن قهوه ام را میخوردم
سیگارم را میکشیدم
و پرواز میکردم
چشمهایش قهوه ای بود و به حق فهمیده ام
قهوه از سیگار و قلیان اعتیاد آورتر است…
مطلب مشابه: شعر نو غمگین زیبا (اشعار نو غمگین احساسی از شاعران معروف)
نظرات کاربران