متن و شعر شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیه به همراه پیامک تسلیت شهادت این مظلوم

متن و شعر شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیه به همراه پیامک تسلیت شهادت این مظلوم را در سبکنو برای شما همراهان گرامی آماده کرده ایم. در ادامه با ما همراه شده و از این متون غمگین برای تسلیت گفتن به دیگر مسلمانان جهان استفاده کنید.

1

جملات غمگین شهادت حضرت فاطمه

از خانه چارچوب درت را شکسته‌اند

باب الحوائج پدرت را شکسته‌اند

عمداً مقابل پسر ارشدت زدند

یعنی غرور گل پسرت را شکسته‌اند

بازو و سینه، کتف و سرت درد می کند

هرجا که بوسه زد پدرت، را شکسته‌اند

ای مرغ عشق خانه حیدر کمی بــپـر

باور نمی کنم که پرت را شکسته‌اند

از طرز راه رفتن و قد هلالی ات

احساس می کنم کمرت را شکسته‌اند

ابری ضخیم سر زد و ماهت خسوف شد

بی شک فروغ چشم ترت را شکسته‌اند

دندانه های شانه پر از خون تازه شد

اصلاً بعید نیست، سرت را شکسته‌اند

با بستری کبود و پر از لاله های سرخ

آئینه های دور و برت را شکسته‌اند

زان آتشی که بر شجر طیبــه زدند

ثلثی ز شاخ و برگ و برت را شکسته‌اند

یاسر حوتی

رفتی تو و زینبت ز غم می سوزد

آتش ز نوایش به دلم افروزد

این خانه عزاخانه شود بار دگر

هر گاه نگاه خود به در می دوزد

شهادت حضرت فاطمه (س) تسلیت باد

تسلیت یابن الحسن گشته عزای مادرت

آسمان دارالعزاست

بر مزار مخفی او خاک ریزی بر سرت

آسمان دارالعزاست

جملات غمگین شهادت حضرت فاطمه

اس ام اس تسلیت شهادت حضرت فاطمه

بر حاشیه برگ شقایق بنویسید

گل، تاب فشار در و دیوار ندارد

فرا رسیدن ایام شهادت مظلومانه حضرت فاطمه زهرا (س) تسلیت باد

ﺍﯼ ﺭﻭﺡ ﺩﻭ ﺻﺪ ﻣﺴﯿﺢ ﻣﺤﺘﺎﺝ دَمَت

ﺯﻫﺮﺍﯾﯽ ﻭ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﻏﺒﺎﺭ ﻗﺪﻣﺖ

ﮐﯽ ﮔﻔﺘﻪ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺣﺮﻡ ﻧﺪﺍﺭﯼ ﺑﺎﻧﻮ؟

ﺍﯼ ﻭﺳﻌﺖ ﺩﻟﻬﺎﯼ ﺷﮑﺴﺘﻪ ، ﺣرمت…

ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺣﻀﺮﺕ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺯﻫﺮﺍ (ﺱ) ﺗﺴﻠﯿﺖ ﺑﺎﺩ

شمـع وجود فاطمـه سوسو گرفتـه است

شب با سکوت بغض علی خو گرفته است

آتـش گـرفت جـان علی با شرار آه

وقتی که از ولی خدا رو گرفته است

در دست ناتوان خودش بعد ماجرا

این بار چندم است كه جارو گرفته است

قلب تمام ارض و سماوات و عرش و فرش

یک جـا بـرای غـربـت بـانو گـرفته است

حـتی وجـود میخ و در و تـازیـانـه ها

عطر و مشام از گل شب بو گرفته است

بـا ازدحـام مـوج مخـالف بیـا ببین

کشتی عمر فاطمه پهلو گرفته است

مردی که بدر و خیبر و خندق حماسه ساخت

سـر در بغــل گـرفتــه و زانــو گـرفـته است

مجید لشكری

بوی خوش می‌آید اینجا، عود و عنبر سوخته؟

یا که بیت اللَّه را کاشانه و در سوخته؟

از چه خون می‌گرید این دیوار و در؟ یا رب مگر

گلشن آل خلیل اینجا در آذر سوخته؟

خانه وحی از مَلک یک‌باره شد در ازدحام

اندرین غوغا مگر جبریل را پر سوخته؟

خانه زهراست اینجا، قتلگاه محسن است

آشیان قهرمان بدر و خیبر سوخته

سینه زهرا شکسته، چهره‌اش نیلی شده

مرتضی، خونین جگر قلب پیمبر، سوخته!

بر حریم عقل کل، دیوانه‌ای زد آتشی

کز غمش هر عاقلی را جان و پیکر سوخته

خیمه‌گاه کربلا را آتش از اینجا زدند

شد ز داغ محسن آخر کام اصغر، سوخته

گر نمی‌کرد اشک چشمانت «حسان» امداد من

می‌شد از آه من این اوراق دفتر، سوخته

“حبیب چایچیان”

از لاله زار توحید آتش زبانه می‌زد

گل گشته بود پرپر، بلبل ترانه می‌زد

در گلشن ولایت، یک نوشکفته گل بود

گر می‌گذاشت گلچین، آن گل جوانه می‌زد

من ایستاده بودم دیدم که مادرم را

دشمن گهی به کوچه، گاهی به خانه می‌زد

گاهی به پشت و پهلو گاهی به دست و بازو

گاهی به چشم و صورت گاهی به شانه می‌زد

گردیده بود قنفذ هم‌دست با مغیره

او با غلاف شمشیر این تازیانه می‌زد

وقتی که باغ می‌سوخت، صیاد بی مروت

مرغ شکسته پر را در آشیانه می‌زد

با چشم خویش دیدم جان دادن پدر را

از ناله‌ای که مادر در آستانه می‌زد

این روزها که می‌دید موی مرا پریشان

با اشک دیده می‌شست با دست، شانه می‌زد

هنگام شرح این غم، از قلب زار «میثم»

مانند خانه ما آتش زبانه می‌زد

غلامرضا سازگار

ای کشتی شکسته که پهلو گرفته‌ای

بر گو چرا تو دست به پهلو گرفته‌ای

گل را خدا برای سرور آفریده است

ای گل چرا به غصه و غم خو گرفته‌ای

گاهی ز درد شانه ز دل آه می‌کشی

گاهی ز درد دست به بازو گرفته‌ای

از ماجرای کوچه نگفتی به من بگو

اکنون چرا ز محرم خود رو گرفته‌ای

دیوار گشته است عصای تو ابز هم

بینم که دست بر سر زانو گرفته‌ای

دیشب نماز نافله تو نشسته بود

دیدم که دست خویش به پهلو گرفته‌ای

هر گه که در به روی علی باز می‌کنی

خوشحال می‌شوم که تو نیرو گرفته‌ای

رنگی زداغ کر گه «وفائی» به شعر توست

چون لاله‌ها زباغ ولا بو گرفته‌ای

سید‌هاشم وفائی

بس که دل بی ماه رویت در دلِ شب‌ها گریست

آسمان دیده ام زین غصّه یک دریا گریست

باغبان عشق، در سوگت نه تنها ناله کرد

ای گل پرپر به حالت بلبل شیدا گریست

بارالها! بین دیوار و دری، آن شب چه شد؟

کآسمان بر حال زار زُهره زهرا گریست

گشت خون آلوده چشم اختران آسمان

بس که زهرا تا سحر بر غربت مولا گریست

شد کویر تشنه سیراب ای فلک از بس علی

داغ بر دل، لاله آسا، در دل صحرا گریست

تا نبینند اشک او را، تا سحر هر شب علی

یا حدیث دل به چَهْ گفت از غریبی، یا گریست

شیر میدان شجاعت بود و یک دنیای صبر

من ندانم ای فلک با او چه کردی تا گریست

سوخت همچون شمع و از او غیر خاکستر نماند

بس که از داغ تو خورشید «جهان آرا» گریست

جواد جهان‌آرایی

مطلب مشابه: انشا درباره حضرت فاطمه زهرا؛ 6 انشا جدید مذهبی برای پایه های مختلف

اس ام اس تسلیت شهادت حضرت فاطمه

مدینه در سکوتی مبهم و حُزن‌آور است، امشب

گمانم در وصیّت فاطمه با حیدر است، امشب

چنین می‌گفت با مولا، به صد اندوه و غم، زهرا

که یا بن عمّ مرا با تو، وداع آخر است، امشب

دل شب شو مهیّا، غسل و کفن و دفن زهرا را

که جانم خسته زآن دو کافر بداختر است، امشب

الا ای جان و جانانم! تو و جان یتیمانم

که بر طفلان بی‌مادر، دلم در آذر است، امشب

به یک‌سو مجتبی در اشک و در یک‌سو حسین‌ او

نوای زینبینش، بانگ مادر مادر است، امشب

ز داغ بانوی محشر، تو ای «خادم» مگو دیگر

که در جنّت پریشان زین عزا، پیغمبر است امشب

محمود عرفانی

ای آفتاب روشنم ای همسرم مرو

این‌گونه از مقابل چشم ترم مرو

با تو تمام زندگی‌ام بوی سیب داشت

ای میوه بهشتی پیغمبرم مرو

جان مرا بگیر خداحافظی مکن

از روبروی دیده ناباورم مرو

تا قول ماندن از تو نگیرم نمی‌روم

ای سایه بلند سرم، از سرم مرو

لطف شب عروسی دختر به مادر است

پس لااقل به خاطر این دخترم مرو

علی اکبر لطیفیان.

نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *