در این بخش برای پایه های مختل تحصیلی موضوع انشا مادر را گردآوری کرده ایم. در ادامه 5 انشا درباره زحمت های مادر، فداکاری های مادر و قدردانی از او را گردآوری کرده ایم.
لیسست انشا مادر
انشاء در مورد مهربانی و زحمت های مادر
مقدمه: فرشته زمینی که بهشت را زیر پایش گذاشت تا کودکش را در آغوش بگیرد. روزهایی که کودکش محتاج محبت است، تنها کسی که می تواند حامی باشد، مادر است.
بدنه: کاش می توانستم دفتری بردارم و از همه روزهای گذشته عمرت بنویسم، لحظاتی که پر از درد و رنج بود ولی دم بر نیاوردید، مادر خوبم چه روزهایی که همه جوانی و روزهای خوش عمرت را برای ما گذاشتی، شب هایی که بارداری امانت را بریده بود و کسی درک نمی کرد، درد شدید تولد و دوران پر از زحمت شیر دهی هم سپری شده و حالا کودکت نوباوه شده و تو هم نگاه می کنی و لذت می بری,
چه روزها و شب هایی که خودت درد داشتی و کسی ندانست، درد استخوان و درد تنهایی، عزیز دلم ساعت هایی که دنیا خوابید و تو نخوابیدی، همه را به یاد دارم ای همه عشق و دوستی و مهربانی, تو همان بنده ناب و بی ریای خدایی که همه چیزت را در راه محبتت فدا می کنی، مادر خوبم تو از کجا این همه مهر آوردی، تو ای بهترین فرشته و ستاره که هیچ کس قدر مهربانی تو را نمی داند.
شب های بی قراری، گریه، تب، شب زنده داری، این همه را چگونه وصف کنم و جبران، لحظاتی که دم به دم آب می شوی و دم نمی زنی، دست هایت زخمی، دلت پر از مهر و جسمت پر از درد، چگونه و با چه کلماتی تو را و زحماتت را وصف کنم که در شأن و لیاقت تو باشد.
زحمات تو را بر صفحات آینه می نویسم تا چند برابر شود، با خورشید عهد می بندیم که نام تو را بلند آوازه کند و بر بلندای آسمان نقش پر فروغ بزند. هیچ کادویی و حرفی و سخنی نمی تواند زحمات بی حد و حساب تو را جبران کند، ای همه خوبی من فدای قدمهایت.
نتیجه گیری: خدا را شکر که نعمت بزرگی چون تو را به من هدیه کرد تا لحظه به لحظه در کنارم باشی و مرا چون نهالی نازپرورده مورد لطف قرار دهی، تو را می ستایم و از خدا می خواهم همیشه سالم و تندرست در حوالی دلم باشی و من با دیدن تو شاد و خوشحال شوم. بر من واجبست که به تو احترام بگذارم و برای شادی و سرزندگیت تلاش کنم.
مطلب مشابه: انشا باران؛ 9 انشا با موضوع بارش باران زیبا برای پایه های مختلف
انشا در مورد زحمت های مادر
مقدمه: مادر فرشته بی بدیل و ستاره آسمان شب است که نورش هر لحظه چراغ دلم را روشن کرده و مرا تا اوج بلندی و بالاترین نقطه رشد پرواز می دهد.
بدنه: مادر جان هیچ وقت شب بیداری تو را از یاد نمی برم، درد و بی خوابی، زحماتی که در طول روز برای اهل خانواده تحمل می کنید، وقتی بچه ها از مدرسه می رسند ناهار آماده بوده و بوی خوش غذا به مشام می رسد. همه چیز مهیاست و هیچ کمبودی در منزل مشاهده نمی شود، همه چیز دقیق و مرتب بوده و روال عادی زندگی ادامه دارد.
کسی متوجه نقصی و ایرادی نمی.گردد، روزها و شب ها حواسش به هر طرف بوده و مانند یک نور افکن همه جای خانه را روشن کرده و زندگی را بسیار جذاب و زیبا می کند. روز ها و شب ها می روند و او همچنان حواسش به همه چیز و همه جا هست. ظرف می شوید، لباس مرتب می کند، غذا و دلش گرم است و همیشه سهمش را نمی خورد و به بچه ها می دهد.
مادر جان من به فدایت، چه قدر دست هایت سخت و فرسوده شده، تنت خسته و دلت بی رمق شده، عصر یک روز تابستان شده و تو با یک قوری چای منتظر می مانی و یکی یکی بچه ها از راه می رسند، تو همچنان صبوری و کودکانت را دوست می داری، هر چه داری برای آنان نگاه می داری و منتظر می مانی تا چای دم ببرد.
همه خاطرات برایت زنده می شود و تو عاشقانه از کودکی های بچه ها می گویی و لذا می بری، دردها و رنج ها فراموشت می شود و فقط تعریف می کنی. اگر نان پنج سهم باشد و به یکی از فرزندانت نرسد خودت نمی خوری، جای گرم، لباس نرم مخصوص بچه ها بوده و تو خودت را از همه چیز و جا محروم می کنی تا عزیزان در آرامش باشند.
لحظه به لحظه زندگی تو با عزیزان سپری می شود و هیچ وقت شکایت نداری، تو شب های سرد بی کسی را تحمل کردی و لب نزدی، تو همه روزهای جوانی را فدای بزرگ شدن کودکان کردی و دم نزدی، همیشه در هر لحظه سپر بلای بچه ها بودی و کسی قدرت ندانست.
نتیجه گیری: مادر جان با تمام وجودم از زحماتت تشکر می کنم و می دانم که ذره ای از زحمات شما قابل قدر دانی نبوده و تو همه جسم و روحت را برای من گذاشته ای. مادر جان با همه وجود دوستت دارم.
انشا درمورد مادر برای همه پایه ها
بشر از دیرباز به نقش ویژه و یگانه مادر و مادرانگی در هستی پی برده و آن را تکریم کرده است. در فرهنگهای کهن و اساطیری، حضور ایزد بانوان، یعنی خدایانی از جنس زن، بسیار مشهود است.
همچنین، باور به مادر، خدایانی که مظهر مهرورزی و زایش بودند. نکته جالب آن است که در بسیاری از آیینهای کهن، از جمله در آیین زرتشت، از زن و زمین به عنوان دو مظهر زایش و رویش ستایش شده است.
این تشابه و اشتراک میان زن و زمین موجب رواج تعابیری چون سرزمین مادری، مام میهن، مادر طبیعت و زبان مادری در زبانها و فرهنگهای گوناگون شده است. زمین به عنوان منشأ موجودات زنده و زن به عنوان منشأ استمرار نسل بشر روی زمین همواره تقدیس شدهاند.
پیدایی نظامهای مادرسالاری و مادرشاهی در ادوار قدیم نیز بیارتباط با این باور تقدسآمیز به زن و مادر نبوده است. ادیان الهی هم تأکیدی فراوان بر اهمیت جایگاه مادر در نظام هستی دارند و پیروان خود را به رعایت حقوق والدین، خصوصاً مادر فرمان دادهاند.
مطلب مشابه: انشا درباره معلم؛ 7 انشا درباره معلم، شغل معلمی و معلم شدن
انشا ادبی و زیبا درباره مقام مادران
مادر اولین تجربه عشق، اولین آغوش و اولین نوازش.
کسی که بی منت و بی دریغ نهایت مهرش را تقدیم فرزند می کند حتی اگر آن ها بی محبت باشند، و هر دفعه که فرزندان اشتباهی مرتکب می شوند آن ها را می بخشد و دوباره در آغوش می گیرد.
لحظه هایش را با دعا برای فرزندانش می گذراند و مدام برایشان نگران است.
شادی او زمانی تکمیل می شود که فرزندانش شاد و خوشحال باشند.
حضورش در خانه گرما بخش است و نبودنش فضای خانه را به مکان بی روح و سوت و کوری تبدیل می کند که نمی توان آن را تحمل کرد، و آغوش پر مهرش تمام دلهره ها و نگرانی های روز را از بین می برد.
زمان هایی است که از او دور می شویم و معنی دلتنگی را می فهمیم و با تمام وجود آرزو می کنیم کاش کنارمان بود.
شاید بعضی از ما تا زمانی که مادرمان کنار ما است قدرش را ندانیم اما همین که او را از دست دادیم تازه متوجه می شویم که بخش بزرگی از زندگی مان از دست رفته و دیگر قابل برگشت نیست، و تمام اتفاقات ساده ی زندگی که هنگام بودنش اتفاق می افتد برایمان شکل رویا و آرزو را پیدا می کند.
مادر و عشق او با هیچ چیز و هیچ کس دیگر قابل مقایسه نیست، آرامشی که یک لبخند ساده ی او به ما می دهد را در هیچ جای دیگری نمی توان پیدا کرد.
زمانی که در زندگی دچار مشکلات می شویم و یا در کارهایمان شکست می خوریم اوست که ما را حمایت می کند و به ما انگیزه ی دوباره می دهد تا تلاش کنیم و موفقیت هایی در زندگی به دست بیاوریم.
همیشه این جمله را شنیده ایم که بهشت زیر پای مادران است. این جمله نشان دهنده ی بزرگی و عظمت، و همچنین جایگاه ویژه ی او نزد خداوند می باشد.
مادر مسئول پرورش و تعلیم و تربیت فرزندان می باشد، اگر ما انسان های خوبی باشیم در واقع نتیجه ی تربیت صحیح مادر است.
خداوند متعال و ائمه ی اطهار در احادیث بارها، ما را به نیکی به پدر و مادر سفارش کرده اند و این موضوع مسئولیت سنگینی بر عهده ی ما می گذارد تا همیشه تلاش کنیم با کارهای خوب، ذره ای از محبت آن ها را جبران کنیم.
اما متاسفانه اگر ما تمام عمرمان را صرف خدمت و محبت به مادرمان کنیم باز هم نمی تواند تنها گوشه ی کوچکی از زحمات مادر را جبران کند.
و در آخر، واژه ها بسیار کوچک تر از آن هستند که او را آن طور که شایسته است، توصیف کنند. امید است همه ی ما فرزندان خوبی برای مادرانمان باشیم.
انشا ادبی و زیبا درباره مادر
مادر با همه ی دنیا متفاوت است و من می خواهم برای مادر انشا بنویسم. مادر دوست داشتنی که از زلالی چشمانش دریایی از مهر و محبت موج میزند. قلب با صفایش آکنده از شمیم معرفت است و یگانه روشنایی زندگی است.
مادر چونان باغی است با شکوفه لبخند زیبا میشود؛ او ان پناهگاهی است که مرا از هجوم سیاهی و تاریکی در امان میدارد؛ اما من همیشه با نگاهی کودکانه همه ی چیز را به بازی می گیرم؛ و او چه صبور و بردباری در برابر کردار من و چه مهربان و با صفا نوازشم میکند.
زندگی با مادر معنا میشود، دوست دارم ان زمان را که در پناه دست هاي مهربان مادر آرامش می گیرم؛ مادر خوبم را عاشقانه، صادقانه، بینهایت، تا قیامت دوست دارم.
از موسیقی مهر و محبتش، دنیایی بی دغدغه برای فرزندانش می سازد، راستی مهر و مروتش، هفت آسمان به سجده اش بر آمدهاند و خورشید و ماه از پی هم می روند تا دست بوس وجود پر مهرش شوند.
غنچه شکوفا می شود تا لحظه اي عطرش رابه خود بگیرد؛ ستاره می درخشد تا دمی افق چشمانش رابه سوی خود بکشد. باران فرو می ریزد تا قطرات اشکش را در خود گم کند. آری دنیا برایش آفریده شد تا بیافریند زیبایی هایش را.
تا اگر قابل بداند خاک زیر پایش شوند، تا لحظه اي از لطفش را جبران کنند. اما نمی شود، او ان قدر بزرگ و با عظمت است که اگر هفت آسمان هم جمع شوند، نمی توانند به بلندای نامی به اسم «مادر» شوند.
مادر یعنی دلسوز و بی قرار، مادر یعنی امید در سختی ها، مادر یعنی رایحه خوش گل ها، مادر یعنی تمام وجود ما. بوی مادر آرامش بخش دل هاست و بهشت بی صبرانه مشتاق اوست.
نمیدانم چگونه ستایش جان سوزی هاي وی را کنم، نمی دانم چگونه شب هایي را که در خواب ناز بودم و او بیدار ماند را جبران کنم، نمی دانم چگونه بر درد هاي زندگی او دوایی باشم. تا مادرم به بهشت نرود به بهشت نمی روم و پس از گذشت سال هاي سال مهرش در دلم جاری می ماند.
اشک هاي گوشه چشمش را هنگام موفقیتم دوست دارم، نگاه مادرانه اش را هنگام جدایی ها دوست دارم و تا ابد محتاج دستانش هستم، محتاج دستانی که سرم را نوازش میکرد، محتاج دستانی که موقع تب پارچه خنک بر پیشانی ام می نهاد. محتاج ان دستانی هستم که راه بد و راست رابه من نشان داد.
ودر پایان می خواهم بگویم: اي مادر، اي کسی که هر چه گویم تلافی محبت هایت نمیشود، اي کسی که آوردن نامت پر افتخارتر از قهرمان شدن در جهان است، به خاطر تمام خوبی هایي که بی چشم داشت در حقم کردی دوستت دارم.
مطلب مشابه: انشا شغل پزشکی؛ چند انشا کامل با مقدمه، بدنه و نتیجه گیری درباره دکتر شدن
نظرات کاربران