در این پست از سایت بزرگ سبکنو چندین انشا با موضوع “خود” را آماده کردهایم. استفاده از این انشاها قطعا به درد شما خواهد خورد. فقط پیشنهاد ما این است که با خواندن و تغییر دادن این انشاها، سعی کنید از خلاقیت خود استفاده کنید. با امید موفقیت برای همه دوستان.
انشاء درباره خودم
هفت میلیارد نفر در این زمین هستند و هر یک از آنها با بقیه متفاوت هستند. هیچ چیز بدون هدف در این دنیا وجود ندارد و همه چیز به هدف خاصی رسیدن دارد. انسانها بهترین مخلوقات هستند و هر فردی از آنها منحصر به فرد است.
بنابراین، من قصد دارم درباره خودم بنویسم. من اینجا هستم تا خودم را بیان کنم، تجربیات و برنامههای زندگیام را با دیگران به اشتراک بگذارم. سعی میکنم در روابطم با دیگران، صادق، فداکار، سختکوش و احساساتی باشم.
من اهل یک خانواده متوسط در ایران هستم و میدانم که بدون حمایت خانواده و دوستان، هیچ کس نمیتواند وارد این دنیا شود. در واقع، هر چیزی که داریم، به خاطر خانوادهمان است و آنها اولین افرادی هستند که ما را میشناسند. در دوران نوجوانی، احساس میکنیم که بسیاری از اطرافیانمان ما را جدی نمیگیرند، اما با گذراندن این دوره، متوجه میشویم که این احساس ناشی از عدم اطلاعات و تجربههای کافی است.
در حال حاضر، در بهترین مدرسه شهرم تحصیل میکنم و در کلاس دهم قرار دارم. احساس خوشحالی میکنم که در بخشی از این مدرسه عالی با دوستان خوب، معلمان مهربان و دوستداشتنی قرار دارم. همچنین، تلاش میکنم که با مشارکت در فعالیتهای مختلف مدرسه، نقشی مفید در جامعه ایفا کنم.
نتیجهگیری:
امیدوارم با نوشتن این اطلاعات درباره خودم، شما هم با من موافق باشید.
مطلب مشابه: انشا در مورد زندگی + انشاهای بسیار عالی و مفهومی درباره زندگی برای تمامی پایهها
موضوع انشا دنیای زیبای من
اگر کمی چشمها و گوشهایمان را تیز کنیم و به پدیدههایی که روزانه در اطرافمان اتفاق میافتند، دقت کنیم، خواهیم دید که این دنیای بزرگ، پُر از زیباییها و شگفتیهایی است که هر روز بدون توجه به آنها از کنارشان میگذریم. در دنیای زیبای من درختی وجود دارد که کبوتری زیبا همراه با جوجههای تازه متولد شدهاش بر روی آن آشیانه ساختهاند. یا ابرهای سفیدی که زیر آسمان آبی میدرخشند. یا شاید گلهایی که به تازگی غنچههایشان شکوفا شده است.
در دنیای زیبای من سالمندان، دست در دست هم روی صندلی چوبیای نشسته و درباره موضوعات روزمره گفت و گو میکنند و به هم لبخند میزنند. کودکی که به تازگی در مدرسه ثبت نام کرده و ذوق نوشتن و خواندن در دل دارد. یا حتی مادری که دستهای جگر گوشهاش را گرفته است. دیدن ماشینهای در حال حرکت از بالای پلی بلند. قطرههای باران که نم نم روی صورت زیبای مردم شهر میچکد و دیدن فردی که با دیدن باران کُتَش را روی سرش نگه داشته تا خیس نشود و کسی که رو به آسمان لبخند میزند.
دیدن تمام اینها لذتهای کوچکی است که در اطرافمان اتفاق میافتد و باعث لبخندی کوچک بر روی لبانمان میشود. لبخندی خیلی کوچک، دنیای زیبای من را تمام اینها میسازند.
انشا با موضوع خود
امروز می خواهم کمی درباره شخصیت خودم برایتان بنویسم، اول صفات خوبم را می گویم و بعد به سراغ صفات بدم می روم، بی شک همه انسان ها یک سری صفات خوب و یک سری صفات بد دارند که باید آن را بپذیرند و من هم به راحتی آن ها را پذیرفته ام.
من شخصیت بسیار آرامی دارم، همیشه سعی می کنم به همه آدم ها چه بزرگ تر از خودم چه کوچک تر از خودم احترام بگذارم و دل کسی را نشکنم.
بسیار صبور هستم و تمام کارهایم را با صبر و حوصله انجام می دهم، اخلاق بسیار خوبی دارم و سعی می کنم با همه مهربان باشم و خیلی کم عصبانی می شوم.
آدم وفادار و راز داری هستم به همین خاطر دوست های زیادی دارم، زیرا همیشه راز دار دوستانم هستم و هرگاه که به کمکی نیاز داشته باشند بی شک من در کنارشان خواهم بود.
عاشق خانواده ام هستم و در مقابل تمام اعضای خانواده ام احساس مسئولیت می کنم، سعی می کنم همیشه با آن ها وقت بگذارنم و اوقات فراغتم را بیشتر در کنار خانواده ام باشم.
در قلبم هیچ کینه و بدی وجود ندارد و همه را دوست دارم و اگر کسی هم به من بدی کند او را به راحتی خواهم بخشید؛ نسبت به هیچکس احساس حسادت ندارم و برای همه خوبی و خوشبختی آرزو می کنم.
اما اخلاق های بدی هم دارم که یکی از آن ها تنبل بودن است، من عاشق خوابیدن و استراحت کردن هستم و در انجام بسیاری از کار هایم تنبلی می کنم.
کمی هم شلخته هستم که فکر می کنم دلیل آن هم تنبل بودنم باشد، اخلاق بد دیگری که دارم این است که به راحتی به همه آدم ها اعتماد می کنم و فکر می کنم که همه آدم ها خوب هستند؛ علایق بسیار زیادی هم دارم که مهم ترین آن ها را برایتان می نویسم.
من عاشق زندگی کردن هستم، عاشق این هستم که به همه جای این دنیا سفر کنم و همه شهرها و کشور ها را از نزدیک ببینم؛ عاشق تفریح و خوش گذرانی هستم و همیشه دوست دارم دور و اطرافم شلوغ باشد به هیچ عنوان تنهایی را دوست ندارم.
کتاب خواندن را خیلی دوست دارم و همیشه کتاب هایی که مناسب سنم باشد را مطالعه می کنم، عاشق کتاب های علمی هستم و یک کتاب خانه برای خودم دارم که خیلی دوستش دارم.
همیشه به خداوند ایمان و توکل دارم و تمام خواسته هایم را فقط از خدا می خواهم، با یاد خداوند در قلبم همیشه سعی می کنم آدم خوبی باشم و به هیچکس بدی نکنم.
انشا درباره توصیف خودم با مقدمه و نتیجه
مقدمه:
ما آدمها دو سبد با خودمون داریم…
یکی جلومون آویزونه، یکی هم پشتمون.
نکات مثبت و خوبی هامونو میندازیم تو سبد جلویی، عیبهامونو تو سبد پشتی.
وقتی تو مسیر زندگی داریم راه میریم، فقط دو چیزو میبینیم:
خوبیهای خودمون و عیبهای نفر جلویی.
بدنه اصلی انشا:
شاید سخت باشد که بخواهم درباره خودم حرف بزنم و یا بخواهم خودم را توصیف کنم. من هم مانند همه ی انسان هایی که در این دنیا و در کره بزرگ زندگی می کنند هم خصوصیات مثبت دارم و هم منفی ولی چیزی که راجب خودم میدونم اینه که بیشتر بعد منفی خودمو میبینم و آدمی هستم که شاید بر عکس خیلی از آدم ها خودمو کمتر دوست داشته باشیم و به خواسته های دیگران بیشتر از خواسته های خودم اهمیت بدم.
به نظرم این خصوصیت خیلی خوبیه که آدما تو اولیت بندی زندگی خودشونو اولیت اول بزارن و تمام انرژی و وقت با ارزششون رو برای خودشون صرف کنند.
من اگه بخام خودمو و شخصیتمو توصیف کنم و به اون یک امتیاز بدهم از 100 به خودم 60 میدهم. حتما آدمایی هستن که شاید به خودشون 100 بدن و یا شاید افرادی باشند که امتیاز صفر را بدهند. این نظر شخصی هرکسی راجب خودشه و همه ی ما انسان های منحصر به فردی هستیم.
نتیجه گیری:
همه ما باید سعی کنیم بهترین ورژن خودمون باشیم و بتوانیم در زندگی دیگران هم تاثیر مثبتی داشته باشیم. مانند یک نور به زندگی اطرافیانمان روشنایی بدهیم و از خودمان نیز مراقب کنیم.
انشا زیبا درباره توصیف خودم
مقدمه:
در بعضی طوفان های زندگی، کم کم یاد می گیری که :
نباید توقعی داشته باشی مگر از خودت
متوجه می شوی بعضی را هر چند نزدیک اما نباید باور کرد
متوجه می شوی روی بعضی هر چند صمیمی اما نباید حساب کرد
می فهمی بعضی را هر چند آشنا اما نمیتوان شناخت
و این اصلا تلخ نیست
شکست نیست
آگاه شدن نام دارد
ممکن است در حین آگاه شدن درد بکشی
این آگاهی دردناک است
اما تلخ هرگز!
بدنه اصلی انشا
وقتی اسم خودت را میشنوی چه چیزهایی به یادت می آید؟ خودت را سرزنش می کنی و یا اینکه به خودت افتخار می کنی؟ شاید وقتی بخواهیم خودمان را توصیف کنیم مغرورانه باشد که فقط جنبه های مثبت وجودیمان را بگوییم. اما اینبار بیا و به خودت و چیزهایی که داری افتخار کن.
من به خودم افتخار می کنم که همیشه و تحت هر شرایطی توانستم از روزهای سخت و اتفاقات بد عبور کنم. من به خودم افتخار می کنم که تنهایی از پس چیزهایی بر آمدم که شاید خیلی های دیگر نمی توانستند یک روز هم آن را تحمل کنند. من از امروز تا هر زمانی که زندم و نفس می کشم تلاش می کنم تا به بهترین خودم تبدیل شوم و یک شخصیت خوب از خودم به جا بگذارم.
نتیجه گیری:
این خوبه بعضی وقت ها بخواهیم از خودمان انتقاد کنیم و خورده بگیریم تا بهتر شویم. اما نباید به این کار عادت کنیم و وقتی خودمان را توصیف می کنیم فقط خصوصیات منفی و بدمان را یادآوری کنیم. اول از هر چیزی باید یاد بگیریم در زندگی خودمان را دوست داشته باشیم.
مطلب مشابه: انشا دوست + چندین انشای زیبا درباره دوست و اهمیت دوست خوب
انشا خوب درباره توصیف خودم
مقدمه:
زندگی مثل بادکنکه
اگر رهاش نکنی
هیچ وقت نمی فهمی
تا کجا می تونه اوج بگیره
بدنه اصلی انشا:
شاید تا قبل از اینکه بخواهید درباره توصیف خود انشایی بنویسید به این اندازه به خودتان و شخصیتتان فکر نکرده بودید که چطور آدی هستید. چه خصوصیات خوب و یا بدی دارید. اصلا چقدر خودتان را می شناسید. این انشا بهانه ای شد تا بیشتر به خودمان فکر کنیم.
اگر بخواهم خودم را توصیف کنم در کل خودم را آدمی بدی نمی بینم چون اگر روزی هم رفتار نامناسبی داشتم بخاطر دلیل خاصی بود که حال خوبی در آن شرایط نداشته ام و شاید مجبور بودم که بعضی وقت ها بخواهم بد باشم و یا شخصیت منفی داشته باشم.
خوب که به خودم فکر می کنم میبینم خیلی رفتارها و اخلاق های خوبی دارم که هیچوقت متوجه آنها نبودم. در مقابل خیلی کاستی ها هم دارم که باید تلاش کنم تا بهتر شود و یا اینکه حذفشان کنم.
نتیجه گیری:
همه ما انسان هستیم و طبیعی است که رفتار و خصوصیت های اشتباه داشته باشیم. از همین امروز باید تلاش کنیم تا بخاطر خودمان هم که شده به یک ورژن بهتری از خودمان تبدیل شویم.
نظرات کاربران