به قول احمد شاملو: زندگی ما یک اتفاق است و مرگ ما یک قطعیت. چه شاعران ایرانی و چه خارجی از اولین روز بشر تا بدینسان تا مرگ دست و پنجه نرم میکردند و درباره همین مرگ نیز نوشتهاند. یکی از این مرگها معطوف به پدر است. ما نیز امروز در سایت سبکنو شعر مرگ پدر را برای شما عزیزان قرار خواهیم داد. با ما باشید.
اشعار بسیار غمگین برای پدر از دست رفته
شب بود و ماه و اختر و شمع و من و خیال
خواب از سرم به نغمه مرغی پریده بود
در گوشه اتاق فرو رفته در سکوت
رویای عمر رفته مرا پیش دیده بود
در عالم خیال به چشم آمدم پدر
کز رنج چون کمان قد سروش خمیده بود
موی سیاه او شده بود اندکی سپید
گویی سپیده از افق شب دمیده بود
یاد آمدم که در دل شبها هزار بار
دست نوازشم به سر و رو کشیده بود
از خود برون شدم به تماشای روی او
کی لذت وصال بدین حد رسیده بود
چون محو شد خیال پدر از نظر مرا
اشکی به روی گونه زردم چکیده بود
بابا غم مرگ تو زد آتش جگرم را
بشکست پدر بار فراقت کمرم را
تنها نه قدم از غم مرگ تو شکسته
داغ تو شکسته کمر و بال و پرم را
غمهای دلم قاتل جانم بود آخر
آماده اجل ساخته بار سفرم را
از جور عدو رفت ز کف عز و جلالم
چون برد فلک سایه لطف پدرم را
پدرم تاج سرم چشم به راهت بودم
همه دم عاشق لبخند نگاهت بودم
ای فلک از چه زدی آتش غم بر جگرم
کاش جای پدرم من سر راهت بودم
ای سفر کرده به معراج به یادت هستیم
ای پدر ما همگی چشم به راهت هستیم
تو سفر کردی و آسوده شدی از دوران
همه ماتم زده هر لحظه به یادت هستیم
ز سروش باغ رضوان، تو چه نغمه ای شنیدی
که وصال کوی جانان، به بهای جان خریدی
شرری زدی به جان ها، که بیان آن نشاید
گوهر دلم تو بودی، که به خاک آرمیدی
دل ما شکسته اما، تو نمرده ای پدر جان
که تو از فنا گذشتی، به سر بقا رسیدی
ای پدر ای عارف نیکو خصال
ای که قدرت را ندانستیم ایام وصال
خوش بخواب اینجا که این دنیای دون
چون تو گوهر کم دهد از خود برون
مطلب مشابه: متن درباره مرگ پدر ؛ جملات احساسی و غمگین درباره درگذشت پدر
روشنی بخش دل هر با هنر باشد پدر
بهترین سرمایه از بهر پسر باشد پدر
کس نمیداند مقامش را بجز یزدان پاک
آسمان زندگانی را قمر باشد، پدر
پدرم نقش تو اگر از میانه برخاست
اندوه تو جاودانه بر پاست
وقتی ز دست ما و نماند از برای ما
غیر از غمی، شکسته دلی، جان خسته ای
تو مرغ جاودان بهشتی شدی ولی
داند خدا که پشت پسر را شکسته ای
غم مرگ پدر کوچک غمی نیست
جگر می سوزد و درد کمی نیست
پدر زیبا گل باغ وجود است
که بی او زندگی جز ماتمی نیست
صد بار خدا مرثیه خوان کرد مرا
در بوته صبر امتحان کرد مرا
هرگز نشکست پشتم از هیچ غمی
جز مرگ پدر که ناتوان کرد مرا
افسوس، صد افسوس پدر از کف ما رفت
آن گوهر تابنده و پر مهر و وفا رفت
ما را نبود چاره به جز صبر در این غم
با حکم خدا آمد و با امر خدا رفت
پنهان به خاک گشت چو قد رسای تو
غمگین مباش، در دل ما هست جای تو
از مرگ ناگهانیت ای نازنین پدر بیگانه سوخت تا چه رسد آشنای تور
ای پدر ای با دل من همنشین
ای صمیمی ای بر انگشتر نگین
ای پدر ای همدم تنهاییم
آشنایی با غم تنهاییم
ای طنین نام تو بر گوش من
ای پناه گریه خاموش من
همچو باران مهربان بر من ببار
ای که هستی مثل ابر نو بهار
در صداقت برتر از آیینه ای
در رفاقت باده ای بی کینه ای
ای سپیدار بلند و بی پایدار
می برم نام تو را با افتخار
هر چه دارم از تو دارم ای پدر
ای که هستی نور چشم و تاج سر
رحمت بارانی روشن تبار
مهربانی از مانده یادگار
ای پدر بوی شقایق می دهی
عاشقی را یاد عاشق می دهی
با تو سبزم، گل بهارم ای پدر
هر چه دارم از تو دارم ای پدر
مهدی فرجی
پدرم رفت و دگر نیست کنارم جسمش
روحش اما که مرا نیست جدا یک لحظه
پدرم رفت و نگاهش دگرم نیست به راه
ولی از یاد نرفته است نگاهش هرگز
کاش بودم به کنارش اکنون
کاش بودش عمر و می ماند هنوز
چه حزین بود طنینش این اواخر
شاید از مرگ خبر داشت و این بود دلیل
رفت و تنها شده ام با همه سختی هایم
رفت و بی او چه بسی سخت شده زندگی ام
باورش سخت و چه بسیار غمین
کاش می بود و برایم می ماند
پدرم رفت و خزان شد دل من
کاش می ماند و بهارم می ماند
محسن عباسی
پدر بود گنجینه ای از صفا
شبی رفت اما به سوی خدا
دلم را به تنهایی و غم نشاند
غمی ناجوانمرد و بی انتها
پدرجان کجایی؟! خموشی چرا؟
نگو رفته ای و ندارم تو را
دلم خسته از بی کسی ها شده
یتیم است و دردش ندارد دوا
منم ! کودک سال ها پیش از این
اوایل خطابت می کردم: “پاپا”
وگاهی به روی سر و دوش تو
به شوخی و جدی می کردم”لالا”
دو سال گذشته، نخوابیده ام
بدونت دلم مرده است گوییا
اگر شاد و سرزنده می خواهی ام
تو را جان مادر، به خوابم بیا
دوباره مرا همره خود ببر
به نزدیک خویشان و هرآشِنا
بگو: دخترم شکل بابا شده
“کپی مثل اصل است” بی ادعا
پدر، باورم نیست دفنی به خاک
بگو تا بگیرم، کنارِ تو جا
اگر تاب و طاقت نداری به آن
برایم صبوری بخواه از خدا
و من هم بهشت آرزو می کنم
برایت به همراه ذکر و دعا
ماریا توتونچی
مطلب مشابه: شعر روز پدر؛ اشعار قشنگ زیبا در مقام پدر و تبریک روز پدر
دلتنگ تر از هر شب و هر روز شدم من
بی مهر پدر، شمع پر از سوز شدم من
تقدیر مرا بی سر و سامان و سپر کرد
محروم ز دیدار گل روی پدر کرد
سخت است که دیدار رود تا به قیامت
رویاست پدر، آید از این در به سلامت
شب را به خیالش به سحرگاه رسانم
از حکمت الله دگر هیچ ندانم
این گوهر گم گشته به دنیا پدرم بود
محبوب همه یار همه تاج سرم بود
هرجا که ز من نام و نشانی طلبیدند
آوازه همه نامش سند معتبرم بود
آن کس که مرا روح و روان بود پدر بود
آن کس که مرا فخر زمان بود پدرم بود
افسوس که رفت از سرم آن سایه رحمت
آن کس که برایم نگران بود پدرم بود
بابا غم مرگ تو زد آتش جگرم را
بشکست پدر بار فراقت کمرم را
تنها نه قدم از غم مرگ تو شکسته
داغ تو شکسته کمر و بال و پرم را
غمهای دلم قاتل جانم بود آخر
آماده اجل ساخته بار سفرم را
از جور عدو رفت ز کف عز و جلالم
چون برد فلک سایه لطف پدرم را
از فراقت با غم محنت، هم آغوشم پدر
رفتی و از مرگ جانسوزت سیه پوشم پدر
خنده و مهر و وفا و مهربانی های تو
در جهان هرگز نمی گردد فراموشم پدر
ای پدر رفتی و یاد تو نرفت
دل برفت، شادی برفت، امید رفت
حال در سوک تو بنشسته ایم
زنده ایم اما ز دل بشکسته ایم
پدر ای آیت عشق خدایی
گل خوش بوی باغ آشنایی
از آن ساعت كه رفتی در دل خاک
دلم می سوزد از درد جدایی
چون سایه رب بر سر ما سایه پدر بود
بر سایه رب در صحف همسایه پدر بود
ایزد چو بفرمود که او رب صغیر است
در دفتر عشق آیه و سرمایه پدر بود
پدرم در سوگ تو دلهای ما پیوسته می گرید
سراپا همچو شمعی بی فروغ آهسته می گرید
تویی در خاطر ناشاد ما تا آخرین لحظه
به یادت چشم، چون ساغر بشکسته می گرید
باورم نیست پدر رفتی و خاموش شدی
ترک ما کردی و با خاک هم آغوش شدی
خانه را نوری اگر بود ز رخسار تو بود
ای چراغ دل ما از چه تو خاموش شدی
پدرم یاد تو هرگز نرود از دل ما
مگر آن روز که در خاک شود منزل ما
پدر جان یاد آن شب ها که ما را شمع جان بودی
میان نا امیدی ها چراغ جاودان بودی
برایت زندگی کردن اگرچه رنج وسختی بود
بنازم همتت بابا صبور ومهربان بودی
پدرم دیده به سویت نگران است هنوز
غم نادیدن تو بار گران است هنوز
آنقدر مهر و وفا بر همگان کردی تو
نام نیکت همه جا ورد زبان است هنوز
گشته از سیلاب غم چشمان من دریا
پدر من چه گویم بی تو از فردا و فرداها پدر
تکیه گاهی بودی وتنها امید و آرزو
پدر بی تو این دنیا ندارد رنگ شادی ها
پدر سنگ مزارت را به آه وناله می بوسم
به عشق و زحمت چندین و چندین ساله می بوسم
اگر دنیا شود گلشن گلی جز تو نمی یابم
ز چشمم ژاله می ریزد تو را چون لاله می بوسم
همیشه مونس و یاورم پدرم بود
به وقت رنج غمخوارم پدر بود
چو پروانه اگر بال وپرم سوخت
ولی شمع شب تارم پدر بود
نظرات کاربران