جوانی برای بسیاری با حسرت و درد همراه است. جوانی دورانی است که انسان بسیاری از چیزها را تجربه میکند. ما نیز امروز در سایت ادبی سبکنو کپشن جوانی را برای شما دوستان قرار دادهایم تا با استفاده از این مطالب پستهای خود را خاص کنید.
مطالب فاز سنگین و خاص درباره دوران جوانی
چه غبار سنگینی روی اینه نشسته است!!
چگونه است…
نمیدانم چندی پیش گردگیری کرده ام!؟
آه …
ببین شوق جوانی ام کجا رفته؟!
دخترکی که مدام مقابل اینه سرخی انار را بر لبانش طراحی میکرد…
چه زود گذشت!!
نمیدانم شوق جوانی ام را از دست داده ام یا موی سیاه را رایگان به فلک داده ام…
گردی بگیرم از آینه،
رفیقی که ماندگار بود،
چه صادق است آینه!!
یادم امد تنبلی از چه بود.
تنبلی از گردگیری…
از صداقت اینه…
آینه ای که بیم صداقتش را دارم
جوانی…
سهم ایام جوانی
تمام سرخوشی ها نازنینم، نوش جانت باد
طلوع و آفتاب و روشنی در آسمانت باد
مرا یک نقطه از سیاره گمگشته ای کافیست
که مثل اختر چشمک زنان در کهکشانت باد
بلا گردان مژگان توام ای باغ سرمستی
که فصل نوبهاران بی قرار بوستانت باد
برایم باز گو اسراری از اشراق چشمت را
که طاق عرش مبهوت دو ابروی کمانت باد
بیا تا آنچنان باران بگیرد در هوای تو
که دوش کوهساران آبشار بی امانت باد
نشان از بی نشانی های عالم ده دل ما را
که لبریز ا…
جوانی به بر کرد رخت سفر
چو پیری رسید و عصا زد به در …
عهد جوانی من، بگذشت در فراقت
بازای تا ببویت، باز آیدم جوانی …
مطلب مشابه: متن غمگین درباره جوانی با عکس نوشته های خاص و غمگین
جوانی باختیم به رویایی تو ،،
که این باختن مرا عین بردن است
ارس آرامی …
چه شد صبر و قرارم وایِ بر من
چه بد شد حال زارم وایِ بر من
جوانی را به پیری هدیه دادم
سیه شد روزگارم وایِ بر من …
جوانی کُنید ؛
جلویِ آینه با خودتان حرف بزنید ،
بلند بخندید و بِچَرخید !!
خودتان را بغل کنید !
به دَرَک که چه فکری راجع به تو می کنند !
فکرِ آنها تو را خوشبخت نمی کند ؛
به درک که رفت …
او فقط راه را برایِ خوشبختیِ شما باز کرده این را دیر یا زود می فهمید …
یک لحظه تصور کنید پیر و تنها و بیمارید،
( که حتمأ این لحظه را خواهید داشت )
آن لحظه تنها آرزویِتان یک روز از همین روزهایِ جوانیِ شماست که بیهوده برایَش غُصه می خورید و بی هدف شب را صبح
جوانی گفت پیری را چه تدبیر
که یار از من گریزد چون شوم پیر
جوابش داد پیر نغز گفتار
که در پیری تو خود بگریزی از یار…
در میان آرزوهای جوانی ام، پیر شدم…
یک سری ها را نباید بخشید..
کسانی را که نزاشتند جوانی کنی
و در اوج جوانی کاری کردن که دلت پیر شود
یک سری ها را نباید بخشید!
همان هایی که باعث شدند
چشمانت از اشک، کبود و قرمز شود..
شوکت روزگار،
عزت برقرار
و سعادت زندگانى،
محصول باغ جوانى است..
با زَر خیلى کارها را مى توان انجام داد، ولى جوانى را نمى توان خرید
جوانی، بهاران زندگانی و ارزشمندترین هدیه ای است که
دست روزگار تنها یک بار فرصت بهره گیری از آن را به آدمی می بخشد..
نشاط و شادابی، تحرک و قدرت و انگیزه های بلند رویش و پویش،
ره آورد بوستان جوانی است..
تمام عمر، صرف عبور از گذرگاه جوانی می گردد….
من حوصله ی تو را فراوان دارمـ
تو از یادگارهای به جا مانده از جوانی من هستی
من کسانی را که دوست دارمـ «تو» صدا میکنم ..
آه.. جوانی ام چه
خویشاوندیِ نزدیکی
با فرسودگی داشت
بی بیداری
مرگِ عمری را دیدم
که رنج هایش دراز با لبخندی کوتاه
و غم هایی بس جادار بود…
اندرز پیران،
بیشتر زمان ها مملو از خون و درد است که
بدبختانه جوان از فهم آن ناتوان است.
ارد بزرگ
ما جوانی را میان خاک مدفون کرده ایم
بس که در پایان هر شادی، درآمد پیر ما
شاید باید توی زندگی دلیلی باشد
که بخاطرش پیر بشویم
اگر دلیلی برای پیر شدن
نداشته باشیم
که زندگی نمی چسبد
آن وقت میخواهی بنشینی
به کنج دیوار نگاه کنی و به کجای
جوانی ات بیندیشی؟!
تا می توانی جوانی کن و جوان باش
اما یادت نرود که درگذشت زمان را چاره ای نیست
که درمان کند و این ناچاری
به خاطر این است که قدر جوانی ات را بدانی..
از جوانیت لذت ببر..
هرگز جوانتر از این لحظه که هستی نخواهی بود..
جوانی ام
گوشه ی آغوش تو بود
لحظه ای صبر اگر می کردی
پیدایش می کردم
آغوشت را باز کردی
برای رفتن ام
شاید حق با تو بود
من دیر شده بودم!
هیچ نیست
هیچ نبود
نمی دانم کیست
نمی دانم چیست
آشنایی از دور
آشنایی در دل..
فریاد می کشید مرا !!
نمی داند، نمی داند
شاید یک روز بدانی،
و بخوانی که بی تو
لحظه های شور جوانی ام
چگونه پیر و
سرد و بی کلام،
خاموش شدن
قلب من
گرمی می خواهد
سرد… سرد
چرا این فصلِ حسرت نمی گذرد
تا نوری بیاید
و آفتابی بتابد؟
من چه تلخم امروز
و چه اندازه تنم از تو خالی ست…
مطلب مشابه: شعر درباره جوانی ؛ 50 شعر منتخب درباره دوران جوانی
کودکی ام را
سنجاق کرده ام
به جوانی ام
و دوچرخه سبزم
آن پایین صفحه
مدام تاب می خورد
افسوس که ایام جوانی بگذشت
دوران نشاط و کامرانی بگذشت
تشنه به کنار جوی چندان خفتم
کز جوی من آب زندگانی بگذشت
خداوندا، بگذار روزهای جوانی ام را با نفس فرشته هایت شماره کنم!
جوانی ام را خوش بوتر از پیراهن یوسف کن !
روزهای جوانی، دلنشین اند؛ دلنشین تر از نگاه لیلی
خوش آواتر از صدای تیشه فرهاد و خواستنی ترند از عشق
جوانی، روزگار ماندنی ترین خاطره هاست….
فصل ها برای درختان
هر سال تکرار میشوند
اما فصل های زندگی انسان
تکرار شدنی نیست !
تولد
کودکی
جوانی
پیری
امروزت را دریاب..
شاید فردایی نباشد…
جوانی، بهاران زندگانی و ارزشمندترین هدیه ای است
که دست روزگار تنها یک بار فرصت بهره گیری از آن را
به آدمی می بخشد. نشاط و شادابی،
تحرک و قدرت و انگیزه های بلند رویش
و پویش، ره آورد بوستان جوانی است
تمام هستی، در دست های من است
و آرامش و اطمینان بی پایان گام هایم بر عرصه خاک، به هر سو می رود.
تمام آرزوها، همه امیدها و باورهای آسمانی،
در من به یقین می رسند و شادمانی هایم را
هیچ هراس آینده ای به لرزه نمی اندازد؛ زیرا که من جوانم
مبند دل به حیاتی که جاودانی نیست
که زندگانی ده روزه زندگانی نیست
به چشم هر که سیه شد جهان ز رنج خمار
شراب تلخ کم از آب زندگانی نیست
ز شرم موی سفیدست هوشیاری من
وگرنه نشئه مستی کم از جوانی نیست
گرفتن کامی
از لب های تو
گران بود،درست
ولی آیا به قیمت پیر شدن من
در جوانی؟!
عاشق روی جوانی خوش نوخاستهام
وز خدا دولت این غم به دعا خواستهام
عاشق و رند و نظربازم و میگویم فاش
تا بدانی که به چندین هنر آراستهام
شرمم از خرقه آلوده خود میآید
که بر او وصله به صد شعبده پیراستهام
جوانی یادآور روزگار خوشی اسـت ، گشتن ها ، خنده ها ، شادی ها و… دورهمی هایی کـه هیچگاه بر نخواهند گشت پس بایستی بـه جوان فرصت لذت بردن از این زمان را داد ودر عین حال از گوهر وجودیش نیز استفاده کرد.
جوانی دوره دل خوشی هاست دوره رهایی از قید و بندهایی است که در سنین دیگر دست و پای انسان را می بندد. انرژی وصف ناپذیری که در دوران جوانی وجود دارد را هیچگاه نمی توان در دوره دیگری از زندگی پیدا کرد. سرحال ، شاد ، پر انرژی و… همگی فقط و فقط در جوانی یافت می شود. به همین دلیل است که تمامی شاعران نامی جوانی را چون دری گرانبها می دانند که با هیچ پول و متاع مادی نمی توان آن را خریداری کرد.
جوانی در درون دل نهفته است
جوانی در نشاط و شور خفته است
چو گم شد از دلت عشق هوسباز
همانا شام پیری گشته آغاز
عشق های دوران جوانی
همین ستاره ها هستند و تو
هر وقت به ستاره ها نگاه کنی،
میفهمی که یک جایی،
یک جایی از دنیا…
یک کسی هست که وقتی به تو فکر میکند
ته قلبش گرم میشود.
میان خانهی ویرانهی جوانی من،
به هر طرف نگرم جای پای حرمان است
زبان گشوده شکاف شکنجههای فراق:
در آرزوی کسی سوختن نه آسان است!
ای پسر هرچند تو جوانی
پیرو عقل باش
نگویم جوانی مکن
لیکن جوانی خویشتن دار باش
و از جوانان پژمرده مباش.
چنانچه ارسطالیس می گوید
جوانی نوعی از جنون است .
نظرات کاربران